نیمی از صادرات کشور آلمان به ایالاتمتحده را خودرو تشکیل میدهد و از سوی دیگر ایالاتمتحده دومین بازار هدف صادراتی آلمان است. بر اساس تحقیقات موسسه بیامآی (BMI) بیشترین خسارت از جنگ تجاری آمریکا-اروپا متحمل خودروسازی آلمان خواهد شد. آلمانیها اما نمیخواهند بازنده بزرگ این دعوا باشند و نگاهشان به شرق متمرکز شده است. چین، بزرگترین بازار صادراتی خودروسازان آلمانی، حالا تبدیل به هدف بزرگتری برای مهد خودروسازی شده است.
”نشریه آلمانی: خودروسازان آلمانی مانند فولکسواگن، آئودی و بامو ابداعات خود را به جمهوری خلق میبرند؛ جایی که دولت از پیشرفت حمایت میکند.“باید اشاره کرد که جنگ تجاری چین-آمریکا نیز در این زمینه بیتأثیر نبوده و عملاً اقدامات ترامپ، با تغییر قواعد بازی، منافعی مشترک در همکاری چین و آلمان به وجود آورده که هر دو کشور هم دارند بهخوبی از آن استفاده میکنند. بر این اساس «بامو» فعالیتش را با برلیانس گسترش میدهد و آئودی بهجای شرکتهای متمرکز در «سیلیکون ولِی» شرکت چینی «هواوی» را برای شریک مخابراتی و فناوری هوشمند انتخاب کرده است. به گفته آئودی این بخشی از یک همکاری تجاری بزرگتر میان دو کشور آلمان و چین است. شبکه خبری «سیانان» طی گزارشی تحت نام «چین، مالک آینده صنعت خودرو» به بررسی زوایای این مساله پرداخته است. همچنین نشریه «هندلزبلات» نیز در مطلبی با تیتر «تحرک به شرق میرود» به همین مساله پرداخته و نوشته است: «خودروسازان آلمانی مانند فولکسواگن، آئودی و بامو ابداعات خود را به جمهوری خلق میبرند، جایی که دولت از پیشرفت حمایت میکند.»
همواره صحبت از این بود که دانش چین در حوزهای مانند خودرو در حد کپیبرداری است و توان طراحی پیشرفته را ندارد. اکثر نوآوریهای تعریفشده در حیطه فناوری پیشرفته، که قرار بود تا سالهای 2030 در اختیار ژاپن، آمریکا و آلمان بماند حالا به ارزانی تقدیم چین، غول تولید، نیز میشود. کشوری که تنها با نیروی کار دیوانهکنندهاش توانسته قلههای اقتصاد دنیا را فتح کند، حالا با تزریق دانش ناب آلمانی میتواند همه محدودیتها را از سر راه بردارد و آیندهای دیگر برای جهان خلق کند.
عقاب سیاه و اژدهای سرخ
آلمان تنها به کمک اقتصاد توانسته پس از زمان نازیها بار دیگر به قدرت اول اروپا تبدیل شود. اقتصادی که روی ویرانههایی از شهرهای جنگزده بنا شد. کشوری دوتکه که تا دهه 90 میلادی شرق و غرب آن از هم جدا بود. حالا آلمان قدرت بلامنازع سیاسی-اقتصادی اروپاست و قصد دارد با چین، مدعی قدرت اول اقتصاد جهان، وارد معاملهای بزرگ شود. چین نیز کشوری است که اصلاحات اقتصادی آن از دهه هفتاد شروع شد و تا دهه اول قرن بیست و یکم به حدی توسعه داشت که در سال 2008 از نقدینگی خود به آمریکای بحرانزده داد تا بتواند از فروپاشی اقتصادی نجات پیدا کند. در سال 2010 کارشناسان اقتصادی از اتحادی جدید و بدون مرز به نام چین-آمریکا (ChinAmerica) صحبت کردند و کتابی به همین نام هم نوشته شد. اتحادی که قرار بود آینده جهان را تغییر دهد. حالا چین مدعی قدرت اول اقتصادی است و در بسیاری شاخصها از آمریکا قویتر است. آلمان نیز قدرتمندترین اقتصاد اروپا و سومین اقتصاد قدرتمند جهان را دارد. امکانی که از پی تعرفههای آمریکا بیرون زده است میتواند فصل جدیدی از اتحاد تجاری در جهان را ایجاد کند.
مقایسه تجربه چین با ایران
در همان سالها که آمریکا با بحران اقتصادی دستوپنجه نرم میکرد و سه غول خودروسازی دیترویت با ورشکستگی دست پنجه نرم میکردند، ایران در آستانه تحریمهایی جدید قرار داشت؛ تحریمهای هستهای. در آن سال چین و روسیه کنار ایران قرار داشتند و به وتو کردن قطعنامهها علیه ایران میپرداختند. حسن روحانی، رئیسجمهوری کنونی در آن دوره دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و در صفحه 164 کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» مینویسد:
«وزیر امور خارجه چین که پیش از توافق پاریس به تهران آمده بود، پس از جلسه عمومی، در جلسه خصوصی نکات قابلتأملی را مطرح کرد.
- او گفت من به شما با صراحت میگویم که حجم روابط اقتصادی ما با آمریکا و اروپا بسیار بالاست. حجم صادرات و واردات ما درمجموع به هزار میلیارد دلار بالغ میشود.
- بنابراین اگر توقع دارید ما رودرروی آمریکا و اروپا بایستیم، ما این کار را دستکم تا بیست سال دیگر نمیتوانیم انجام دهیم.
- ما نیاز به دورهای از آرامش داریم تا ازلحاظ اقتصادی و تکنولوژی به اهداف خود برسیم.
- من اگر در ایران مسئولیتی داشتم میگفتم دورهای برای پیشرفتهای علمی و اقتصادی خودتان مشخص کنید. بعد جلوی قدرتهای بزرگ دنیا بایستید.»
به نظر میرسد چین پیش از اینکه به ثبات کامل برسد فرصتی بزرگ برای رشد اقتصادی به دست آورده است. گویی ترامپ و وضع تعرفههایش همان چیزی بود که چینیها میخواستند اما انتظارش را نداشتند. از سوی دیگر ایران با روی کار آمدن دولت روحانی برجام را عملیاتی و رشد اقتصادی خود را مثبت کرد. البته عمر این فرصت بسیار کوتاه و رشد اقتصادی هم وابسته به فروش نفت بود. در عمل اتفاقی که افتاد این بود که دولت روحانی توانست سدی که جلوی فروش نفت بود را بشکند و دوباره تولید نفت را افزایش دهد. این کار رشد اقتصادی را همراه با نقدینگی بالا برد.
نویسنده : مسلم تقوی
منبع : باما