تقریباً اندازه یک مینیبوس است. سوئیت یک نفره. از این سرش تا آن سرش را باید تاکسی گرفت. آنقدر بزرگ است که میشود به راحتی، دو تیم 4 نفره درونش گل کوچیک بازی کنند. وقتی از کنار لندکروزر رد میشود انگار هامر از کنار پراید هاچبک رد شده. برای ملاقات امروز خیلی سختی کشیدیم. چون با یکی از بزرگترین شاسیبلندهای تمام تاریخ دیدار داشتیم؛ کادیلاک Escalade.
کادیلاک اسکالید از کجا آمد؟
از اواخر دهه 90 میلادی ناگهان بازارهای جهانی تمایل عجیبی به سمت شاسیبلندهایِ لوکسِ سایز بزرگ پیدا کردند. غولهایی از دیار اروپا. رقابت عجیبی بین مرسدسبنز M کلاس از آلمان، رنجرور از انگلیس و لکسوس LX از ژاپن شکل گرفت؛ اما مشخص بود که در این بین جای هیولاهای آمریکایی خالی است.
یانکیها در سال 1997 چراغ اول را روشن کردند. فورد با Navigator از زیرمجموعه لوکسسازش یعنی لینکلن وارد میدان شد و بقیه یک قدم عقب کشیدند. یادتان باشد داریم درباره تیپ خاصی از شاسیبلندها صحبت میکنیم. خلاصه که دور دورِ نویگیتور قلچماق بود. بیضی آبی در حالی که فکر میکرد دو هموطن دیگرش جیام و کرایسلر مشغول ساخت پیکاپهای تنومند لوکس و آفرود هستند، حسابی یکهتازی میکرد؛ اما این پادشاهی حتی یک سال هم طول نکشید. در 1998 بود که رقیب جنرالموتورز با یک تانک چهارچرخ از آسمان پایین افتاد. این خودرو اسکالید نام داشت و فرزندی از کادیلاک بود. خودرویی که آمد و قواعد بازی را تغییر داد تا بقیه برای مقام دوم تلاش کنند.
اسکالید داستان پیچیدهای ندارد. از ایده تا اجرای آن حدود 10 ماه طول کشید. خودرویی که در همان نسل اولش نشان داد «کت تن کیه». چراکه شرکت برای آن فقط یک پیشرانه در نظر گرفت که آن هم 5.7 لیتری هشت سیلندر V شکل با 300 اسببخار قدرت بود. شاید اولین نسل اسکالید 300 سیسی حجیمتر و 40 اسببخار قویتر از اولین نسل نویگیتور بود، ولی اساساً آنچه کادیلاک میساخت، حرف دیگری داشت.
برای دههها این برند نماد اشرافیت در بین خودروهای آمریکایی به حساب میآمده. تفسیری که صنعت خودروی این کشور خیلی سخت با آن ارتباط برقرار میکند. بهتر بگوییم خودروهایی آمریکایی تا قبل از آغاز قرن 21 اغلب به سازههای فلزی پهنپیکر با پیشرانههای حجیم معروف بودند که مصرف سوخت و آلایندگی برایشان کوچکترین اهمیتی نداشت. یا یکسره در دنیای عضلانیها میتاختند و یا یک پایشان در دنیای مسابقات سرعت آن هم در مسیر مستقیم بود؛ اما کادیلاک خودش برای خودش یک استاندارد ویژه را ترسیم کرد. استانداردی که هنوز هم با تحسین از آن یاد میشود. به همین دلیل است که اسکالید از همان ابتدا مسیرش را از بقیه جدا کرد.
استفاده از تودوزی چرم و چوب روی صندلیها و کنسول شاید ایده خارقالعادهای نباشد ولی وقتی حرف از پوشش داخلی یک شاسیبلند 5.1 متری باشد آن وقت است که یک گله گاو هم برای روکش صندلیها و تودریهایش کم است. نسل اول تا 2001 تولید شد.
تاج طلایی برای دومین فرزند خانواده باز هم دیوانهبازی درآورد. 5 متر کم بود، شرکت در نسخه جدید EXT طول این خودرو را به 5.6 متر رساند. البته در یک اقدام درخور توجه، پیشرانه نیز به 6 لیتر ارتقا پیدا کرد. در این مدل بود که کادیلاک کمکم سنت طراحیاش را به تمام مدلهای کوچک و بزرگ خود تحمیل کرد.
مثلاً فکر میکنید کادیلاک برای نسل سوم که در سال 2007 آمد خیلی ملاحظهکار شده بود؟ نخیر. طول خودرو با اینکه تصور میشد به نهایت ظرفیت خود رسیده باز هم چند میلیمتر دیگر بیشتر شد. برای پیشرانه هم برای اولینبار یک قلب 6.2 لیتری استفاده شد. این بازی تا کجا میتواند ادامه پیدا کند؟ سال 2015 قوانین ایالتی آمریکا سختگیری وحشتناکی را روی آلودگی و مصرف سوخت خودروها اعمال کرد. بزرگترین لطفی که جنرالموتورز و کادیلاک در حق بشریت کردند این بود که نه به طول خودرو افزودند و نه به حجم پیشرانه.
طوفان اسکالید در نسل پنجم هم ادامه پیدا کرد؛ یعنی همین خودرویی که در این تست و بررسی خودرو باما، با یکی از مدلهایش ملاقات کردهایم. محصولی که هم طولش بیشتر شده و هم قدرت پیشرانهاش.
بررسی طراحی کادیلاک اسکالید
اگر زئوس (خدای خدایان) خودرو بود، اینشکلی میشد. سرشار از شکوه و عظمت. پر از جلال و جبروت. مملو از حشمت و شوکت. همهچیز در این خودرو با عیار هیبت و وقار طراحی شده.
قابل توجه دوستان آلمانیپسند بهویژه بیمربازها. جلوپنجره بزرگ یعنی این. تا قبل از این نسل تمام اسکالیدها با چراغ جلو بسیار بزرگ تولید میشدند. استراتژی که شاید در نگاه اول شاید خیلی پر و پیمان و گلدرشت به نظر میآمدند ولی بعداً کادیلاک احساس کرد شاید تمام عظمت بدنه دارد قربانی چراغها میشود و به بقیه اینطور القا میکند که همهچیز به زور و الکی بزرگ شدهاند. این را هم باید در نظر گرفت که تقریباً تمام تولیدات کادیلاک در این بازه زمانی با همین سبک گرافیکی تولید میشوند. از خانواده CT گرفته تا سری XT؛ اما این خودرو در یک چیز با نسل چهار شباهت دارد و آن حال و هوای طراحی چراغ عقبش است. دراز و بزرگ.
چه قیامتی است داخل کابین. کادیلاک معجزه قرن را در این بخش به نمایش گذاشته. در ایامی که حتی بزرگان هم سراغ نمایشگرهای عظیمالجثه رفتهاند و فکر کردهاند خیلی با کلاس است که یک تلویزیون 70 اینچی را وسط داشبورد بکوبند، کادیلاک مثل یک مجسمهساز کهنهکار طوری نمایشگرهای بزرگ خود را تو در تو طراحی کرده که هیچ مثل و مانندی برایش پیدا نخواهید کرد. این خودرو آنقدر بزرگ است که حتی قرار گرفتن 88 کلاویه پیانو در کل داشبورد و کنسول آن هیچ به چشم نمیآید. شما فکر کن فرمانش هم به قدری درشت است که روی آن چند کلید مکانیکی تعبیه شده است. استادی در طراحی داخلی به زبان اسکالید ترجمه میشود. اصلاً دقت کردید در این خودرو دریچههای تهویه مطبوع با هنرمندی هرچه تمامتر نامحسوس قرار گرفتهاند؟
بررسی تجهیزات و آپشنهای کادیلاک اسکالید
در بخش قبلی خیلی کوتاه به ماجرای نمایشگر اشاره کردیم و رد شدیم؛ اما آنچه میبینید و میبینیم یکی از دستاوردهای فنی و مهندسی روز صنعت خودرو است. نمایشگری چندلایه که حتی در این قسمت هم روکش چرم دستدوز دیده میشود. یک مانیتور 38 اینچی تقریباً منحنی با وضوح تصویر 8K. این سیستم به سه قسمت نمایشگر 14.2 اینچی پشت آمپر دیجیتالی، نمایشگر 16.9 اینچی اطلاعات و سرگرمی و نمایشگر 7.2 اینچی دیتا و ناوبری مخصوص راننده در سمت چپ تقسیم میشود.
برای این خودرو 8 رنگ متنوع کابین برای حالتهای مختلف در نظر گرفته شده است. در بخش سیستم صوتی نیز یک پکیج حرفهای 19 بانده و یک سابووفر از برند AKG گنجانده شده است. البته در مدلهای پرمیوم همین سیستم صوتی با 36 باند نیز قابل سفارش است. در این نسل فاصله ردیف سوم معادل 40 درصد افزایش پیدا کرده است. فضای بار موقت بدون خواباندن صندلیها نیز حدود 70 درصد اضافه شده و خودش نزدیک به 720 لیتر است.
یکی از آپشنهایی که کادیلاک و در واقع جیام خیلی دربارهاش تبلیغ کردهاند، سیستم مسیریاب بر مبنای واقعیت افزوده است. وقتی نقشهخوان را باز کنید گویی واقعاً درون گوگل مپ هستید و همهچیز را بهصورت دیجیتال ولی بدون اختلال مشاهده میکنید. در مسیریاب جدید اسکالید که به لطف رادارهای مادون قرمز، قابلیت دید در شب هم فراهم شده، تشخیص دقیق و هوشمندانه عابر پیاده، موتورسوار و حیوانات نیز میسر شده است. الان دنبال چیز خاصی میگردید؟ مثلاً کروز کنترل؟
بررسی مشخصات فنی کادیلاک اسکالید
سیلورادو، سییرا، تاهو، یوکان و سابربن. اینها اسامی سایر کشتیهای کروز جنرالموتورز هستند که برای به حرکت درآوردنشان از L87 استفاده شده است. این کد همان پیشرانه رؤیایی 6.2 لیتری هشت سیلندر V شکلی است که با دستان خالی 420 اسببخار قدرت و 623 نیوتنمتر گشتاور تولید میکند. البته که اگر همین عدد روی یک شاسی سبک بود، میشد از آن برای مسابقات درگ استفاده کرد؛ اما وقتی همین بلوک روی یک جثه 5.3 متری با وزن خالص 2.6 تن قرار میگیرد، نتیجه کار کمی فرق میکند؛ اما نه خیلی. فقط کمی. چراکه با وجود یک جعبهدنده 10 سرعته اتوماتیک شتاب صفر تا صد آن فقط 6.2 ثانیه شده است. سرعت نهایی هم به راحتی به بیش از 240 کیلومتر برساعت میرسد.
شاید جالب باشد بدانید که جعبهدنده این خودرو حاصل همکاری فورد و جنرالموتورز است. قاعدتاً مصرف سوخت چنین خودرویی باید هم ترسناک باشد. بله واقعاً. 14.7 لیتر در هر 100 کیلومتر و درست به همین خاطر است که برای آن یک باک 91 لیتری در نظر گرفتهاند.
عکاس: پژمان ترابکی
نویسنده : نیما حدادی
منبع : باما