به تنهایی از میراث اصیل خودروهای عضلانی پاسداری میکند. در حالی که ماستنگ و کامارو تند و سریع به سمت آینده پیش میروند، یکتنه ایستاده و عصر طلایی خودروسازی را به دوش میکشد. چلنجر تصویری بدون روتوش از معنای واقعی ابهت و شکوه است. درخشش ابدی یک خودروی تاریخساز و نوستالژیِ مدرنِ ماسلکارهایِ درشتاندامی که دارند زیر پای نازک برقیها خرد میشوند.
”چلنجر خودروی دوستی نیست. باید با خشونت سوارش شوید و با خشونت با آن رفتار کنید تا بتوانید به ذات حیرتانگیزش تسلط پیدا کنید.“شورولت میگوید این و آنی است که کارخانه هیولاسازی با موتورهای HEMI را متوقف کند. این یعنی پایانی بر کاماروی یاغی و چند دهه طوفان دیوانهوار. از آن طرف فورد هم بالاخره ماستنگ را به پرتگاه EV ها رساند و کار خودش را کرد و کابوس طرفداران ماسلکارها را در جهنم برقیها تبدیل به واقعیت کرد. حالا فقط مانده چلنجر. یکه و تنها. دوج نشان داده اهل تسلیم شدن نیست. حداقل تا این لحظه که اینطوری است. یا هاراگیری میکند یا اعدامش میکنند. خلاصه اینکه هرگز دست از اعتقاداتش برنمیدارد. امروز، روز شانس ما و تمام اهالی فرقه عضلانیخواهان خواهد بود. این خودرو مصداق بارز «داداش داری درست میزنی» است!
انگار این یک رسم بین عضلانیهای آمریکایی است که اول کاری، یک شروع طوفانی و خارقالعاده دارند. بعد ناگهان یک فاجعه میآفرینند و دوباره میایستند و غوغا میکنند؟ فورد ماستنگ را یادتان نیست؟ یادتان نیست چطور در نسل اولش دنیا را گرفتار خودش کرد ولی یکهو در نسل دوم دچار انحطاط شد؟ شورولت کامارو هم به همین شکل. در نسل یک و دو شاهکار بود و در نسل سه پایش لغزید. حالا شده داستان چلنجر.
سال 1970 که برای اولینبار وارد میدان شد، آنقدر با اعتماد به نفس و سرپُر بود که خودش را رقیب پونتیاک فایربرد و مرکوری کوگار معرفی میکرد. واقعاً هم رقیب قابلی بود. پاسخی تقریباً دیرهنگام برای فورد ماستنگ جادویی. از چهرهاش وقار میبارید. ترسیم سادهای از یک مشت ماهیچه که به شکل فولاد درآمده بود. قرار شد دوج چلنجر یک امضای شخصی داشته باشد. گلگیرهای عقب برجسته، کاپوت کشیده و چراغهای دایرهای دوبل.
یکی از مدلهایش خیلی راحت توانست رکورد قویترین پونیکار بازار را از آن خودش کند؛ مانند باراکودا که مدلی ارزانتر به حساب میآمد، به طرزی شگفتانگیز سطوح مختلفی از تریم، آپشن و گزینههای پیشرانه را برای مشتری ارائه داد. مخصوصاً اینکه چلنجر در تیپهای روباز، کوپه و هاردتاپ خود همه نوع سلیقه را نیز پوشش میداد. خلاصه که چلنجر در همان نسل اول بار خودش را بست و کار و بارش سکه شد.
سندروم طراحی بیقرار خودروهای آمریکایی، 8 سال بعد دامن این خودرو را هم گرفت. علاقهمندان به دوج هیچوقت با این قضیه کنار نمیآیند که نسل دوم چلنجر نسخه ریبجینگ میتسوبیشی گالانت لامبدا بوده است. البته از اواخر دهه 70 تا اوایل دهه 80 میلادی، بحران اقتصادی دولت آمریکا را بیچاره کرده بود. بیایید از کابوس طراحی این نسل عبور کنیم. اوضاع آنقدر وخیم بود که سال 1983 بعد از پایان تولید نسل دو، دوج و البته در بالادست کرایسلر پروژه چلنجر را کلاً متوقف کرد. میدانید، داریم درباره یک پدیده فراتر از آبروریزی صحبت میکنیم. شاید اگر دوج خودش با دستان خودش، دستان خودش را قطع نمیکرد، سیاهزخم به مغز استخوانش میرسید. فاجعه به پایان رسید ولی خاطرهاش هنوز قبیله ماسلبازها را آزار میداد.
کرایسلر گذاشت تا آبها خوب از آسیاب بیافتد. بازی با اعصاب مشتری در صورت تولید یک مدل فاجعهبار دیگر میتوانست عواقب دردناکی در پی داشته باشد. به همین شرکت صبر کرد. در حالی که رقبا پیشرفت میکردند، پول درمیآوردند و بزرگ میشدند، صبر کرد. نه پنج سال، نه 10 سال، دوج 25 سال تا معرفی نسل سوم صبر کرد. چلنجر جدید در 2008 آمد و چه آمدنی. چه باشکوه و چه باوقار. بازگشت چلنجر، یک اعاده حیثیت بود. بازیابی آبرو. بُردن دربیِ باخته. از 2008 که آمد تا امروز کمترین تغییر را در چهرهاش اعمال کرد تا به همه نشان دهد 25 سال سکوت، 25 سال فکر کردن برای خلق یک چهره ماندگار بوده است.
امروز سراغ یکی از مدلهای همین نسل رفتهایم. خودرویی که در حقیقت مدل 2014 است ولی کیت 2020 روی آن نصب شده و از نظر فنی نیز بهبودهایی داشته است.
بررسی طراحی دوج چلنجر
بزرگواری میگفت: چیه؟ چیزی شده؟ چرا ساکتی؟ اگر با دیدن این طراحی و آن چشمان تو دل خالیکن، خون به جگر نمیشوید، یک جای کارتان ایراد دارد. والا «خفاش شب» هم اگر بود و روبروی چلنجر میایستاد، خودش را خیس میکرد. چه کسی میگوید عکسها صدا ندارند؟ یک معجزه است که به سادگی هرچه تمامتر بشود اینطور ترس و وحشت را به تصویر کشید. آخ که چقدر آن لبهای که روی چراغها آمده جذاب است.
امضای چلنجر را یادتان میآید؟ گلگیر عقب بزرگ، کاپوت کشیده و چراغهای دایرهای دوبل؟ این همان چلنجر 1970 است با همان امضا. حالا لباس کماندویی پوشیده و آماده به رزم است. البته که در ویرایش جدید و به لطف کیت بدنه سفارشی، گلگیرهای جلو و عقب آن توپُرتر شدهاند. برچسب هلکت، نماد خشم این گربه جهنمی را تکمیل کرده است.
روی کاپوت مشکی آن یک ورودی هوای بزرگ و چند خروجی هم دیده میشود که تنفس پیشرانه را راحتتر کردهاند. سقف کوتاه و درهای بزرگ، شیشههای جانبی را به طرزی دوستداشتنی کوتاه و باریک کرده است. آنچه در عقب میبینیم چراغهای سنتی عریض با یک بال عقب ثابت است که با ترکیب دوستداشتنی نارنجی و مشکی جلب توجه بیشتری میکنند. اساساً چلنجر جزء آن دسته ماسلکارهایی است، که رنگهای فانتزی هم بهش میآید. بنفش جیغ و سبز و فسفری و قهوهای جیگری بهشدت را هم قبلاً دیده بودیم.
در اقدامی جالب محفظه موتور این دوج چلنجر نیز همرنگ بدنه شده است. روند تبدیل مدل 2014 به مدل 2020 چندان به طراحی داخلی سرایت نکرده است. اینجا همان ترکیببندی زمخت و درشت همیشگی را میبینیم. همان فرمان سادهای که حتی روزی هم تولید شد، قدیمی بود. گفتیم چندان چون سقف این خودرو با دیودهای نورانی، شکلی خاص پیدا کرده. دقت کنید، آن وسط لوگوی SRT هم میبینید.
آپشنها و تجهیزات دوج چلنجر
طبق تجربهای که همه آمریکاییبازها دارند، عموماً یک ماسلکار در مدل فولش هم آپشنهای خیلی خیرهکنندهای ندارد. چه برسد به مدلهای پایه. درست مانند چلنجر که روی مدلهای SRT دیمون و هلکت فقط فوران اسببخار دیده میشود. پس چه برسد به این مدل که درواقع زیر پوست پر زرق و برقش تیپ میانی R/T خوابیده است.
قبلاً گفتیم باز هم میگوییم که آپشن زیاد برای خودروهایی است که یا زیادی لوکس هستند یا زیادی اقتصادی. هیولاها که نیازی به گردنبند چشمزخم ندارند. مثلاً شما همین چلنجر را نگاه کنید. در لیست تجهیزاتش، خیلی با افتخار فقط به شیشه بالابر برقی، کروز کنترل، چراغ مهشکن، سنسور دنده عقب، فرمان قابل تنظیم، صندلی چرم، سیستم صوتی با پورت USB، اتصال بیسیم موبایل، صندلی برقی و باور کنید کامپیوتر سفری هم درج شده است. والا قباحت دارد اگر بگوییم سایتهای معتبری مثل اتوبلاگ به هشدار کمبود سوخت، سرعتسنج، چراغ درون صندوق عقب و شیشه عقب ضدبخار هم اشاره شده است. چیزی که ما کشف کردیم این بود که چلنجر فوق سیستم صوتی با 6 باند دارد که قدرتش هم حدود 280 وات میشود.
همه اینها را گفتیم، این را هم بگوییم یاد نداریم هیچ آمریکاییبازی در طول تاریخ، یک ماسلکار را به خاطر آپشنهایش خریده باشد.
بررسی مشخصات فنی دوج چلنجر
اینجا جایی است که حالا حرف داریم. چلنجر ما به صورت استاندارد دارای یک پیشرانه 5.7 لیتری هشت سیلندر V شکل با 376 اسببخار قدرت بود؛ اما مالک خودرو با تغییرات فنی روی قوای محرکه بهویژه نصب هدرز کاری کرده است، که این عدد به 400 اسببخار افزایش پیدا کند. این عدد برای یک داداشی بدنساز 5 متری که 1.8 تن وزن دارد، منطقی است. برای اژدهایی که IUCN (اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت) را به خاطر مصرف سوخت و آلایندگی بیچاره کرده، در نظر گرفتن یک باک 72 لیتری خیلی هم سخاوتمندی به حساب میآید.
در فرهنگنامه V8 بازها بعضی چیزها باید و باید و باید سنتی باشند. مثل پیشرانه تنفس طبیعی. مثل انتقال قدرت RWD. مثل سیستم سوخترسانی SMPFI. مثل ردلاین 6000 rpm. تردیدی نیست که دوج بهترینهایش را برای سری دیمون کنار گذاشته که با 840 اسببخار قدرت، خدا را بنده نیست.
تجربه رانندگی با دوج چلنجر
اعتراف میکنیم، ابعاد چلنجر همین اول کاری غافلگیرمان کرد. واقعاً بزرگ بود. چیزی شبیه یک شاسیبلند کفخواب با سقف کوتاه، یک تانک بدون لوله. آن دکمه زیبای استارت را که فشار میدهیم، پیشرانه سنگینش منفجر میشود. اگر سیستم سنتی OHV تک میلسوپاپ روی هر سیلندر نبود، این طنین دلهرهآور را نمیشنیدیم.
در اوج متانت و پختگی شروع به حرکت میکند. راست و حسینی، تقریباً چیزی از اطراف دیده نمیشود. از جلو نیز آنقدر ارتفاع پایین بود و برجستگی کاپوت زیاد، که میدان دید محدودی داشتیم، دید عقب که هیچ. ولی یک چلنجرسوار همین که ببیند روی جاده است، برایش کفایت میکند.
یک آن غفلت کردیم و سرپُر روی گاز فشار دادیم و همان لحظه گناهانمان پاک شد. انگار یک چلنجر دیگر داشت از توی کاپوت بیرون میزد. مثل دورخیز کردن، موتور یک نفس عمیق میکشد و ناگهان زبانههای جهنمیاش را شعلهور میکند. فکر نکنید اینها یک مشت حرفهای خوشگل و ویترینی هستند. چلنجر برای همین کار است. برای همین کار بزرگش کردند. به همین دلیل است که بقیه (که اسمشان را نمیآوریم) معمولاً سمتش نمیآیند. فقط رانندگی با این خودرو یک داستانی دارد. پیچیدن با آن لِم دارد و قلق؛ یعنی درواقع شما داخل پیچ نمیچرخید، کش میآیید. یک دریفت دائمی و اعتیادآور. حالا نه که واقعاً هر چلنجری که دیدید، فکر کنید در حال اسکی کردن است، نه. منظور اینکه به دلیل اندازه کشیده Track (فاصله عرضی دو چرخ جلو و عقب) میدان گردش فرمان پایین است.
تقریباً مطمئن هستیم که یکی از مهندسان دوج قبل از طراحی چلنجر با فرهنگ کوچه و خیابان تهران آشنا بوده و روی گیربکس آن بهخوبی حالت معکوس را اجرا کرده است. انگار موتور و جعبهدنده در حالت عادی اذیت میشوند. یک معکوس در دور موتور بالا بکشید تا ببینید عربده منیفولد یعنی چی.
چلنجر خودروی دوستی نیست. باید با خشونت سوارش شوید و با خشونت با آن رفتار کنید تا بتوانید به ذات حیرتانگیزش تسلط پیدا کنید. اگر روحیهتان لطیف است و گربه پرشین در خانه نگه میدارید، یک پریوس بگیرید و خیلی خودتان را آزار ندهید. چلنجر برای آنهایی است که حیوان خانگیشان کروکودیل است.
عکاس: سیاوش سیدنژاد
نویسنده : نیما حدادی
منبع : باما