یعنی یک خودرو چقدر میتواند دوستداشتنی باشد؟ شما بودید عاشقش نمیشدید؟ از آن فرانسویهای شیک و مجلسی که وقتی از راه میرسند، چشمها را به خود میدوزند. همانهایی که با هرکسی دمخور نمیشوند و مثل تب تند، سریع میآیند و سریع میروند. البته سرنوشت خودروهای خیلی باکلاس همیشه همین است؛ انزوا. نیسان قشقایی را یادتان نیست؟ اوپل موکا را به خاطر نمیآورید؟ رنو کپچر هم چنین بلایی سرش آمد. او قربانی سرکشی ژاپنیها، جلفبازی چینیها و دیکتاتوری کرهایها شد.
”مدل 2014 رنو کپچر با لباس سفید برای اولینبار راهی بازار ایران شد و رخت سیاه عزای خود را سه سال بعد با مدل 2017 بر تن کرد و طی همین مدت کوتاه توانست تبدیل به یک خاطره خوب شود.“کپچر ادعای لوکس بودن نمیکرد اما خودرويی معمولی بود که باعث برازندگی مالکش میشد. البته همین فانتزی بودن هم کار دستش داد. راستش را بخواهید جذابیت این خودرو را فقط باید مدیون به سر و وضعش بدانیم. کت و شلواری با جیبهای خالی. حالا که به معرفی نسل دوم کپچر نزدیک می شویم بد نیست نگاهی به نسل اول آن داشته باشیم. پس «باما» همراه شوید.
از Captur تا Kaptur
داستان کپچر برخلاف قیافهاش، داستان سادهای نیست. رنو ویرایش اولیه این خودرو را با نام Captur سال 2013 روی پلتفرم B که با نیسان مشترک بود، عرضه کرد. این یعنی کپچر فرانسویها با نیسان کیوب و میکرا و همچنین داتسون گو و گو پلاس ژاپنی شباهتی ژنتیکی دارد. اگرچه رنو این کراس اور جمعوجور را در نمایشگاه ژنو آن سال رونمایی کرد ولی دو سال قبلتر، رسانهها و افکار عمومی را با رونمایی از کانسپت همین خودرو در همین نمایشگاه آشنا کرده بود.
سال 2016 بعد از موفقیت کپچر (Captur)، رنو و البته شریک ژاپنیاش بر آن شدند تا ویرایش بزرگتر این خودرو را با نام Kaptur راهی بازار روسیه کنند. خودرویی که حالا روی پلتفرم جدیدی به اسم B0 تولید شده بود؛ یعنی DNA مشترک با نیسان ورسا، نوت، انوی 2000 از یکسو و ویرایشهای جدید لوگان، ساندرو و داستر از شرکت داچیا (زیرمجموعه رومانیایی رنو).
اینکه چرا پلتفرم B0 روی این خودرو راهی بازار روسیه شد، دلیل دارد. شرکت بزرگ AvtoVAZ روسیه برای توسعه این پلتفرم در بازار بومیاش سرمایهگذاری کرده بود. درواقع لادا Xray و Largus برادرخواندههای کپچر هستند. اگر بخواهیم خیلی کوتاه درباره تفاوتهای این دو خودرو بگوییم، کافی است بدانید طول Kaptur دقیقاً 4333 میلیمتر و طول Captur دقیقاً 4122 میلیمتر ثبت شده است.
به ایران برگردیم. سال، سال 94 است و ایران خودرو مذاکرات فشردهای را با فرانسویها انجام داده است. اگرچه رنو را در ایران اغلب در کنار پارس خودرو دیده بودیم، ولی اتحاد رنو-پارس و شرکت رنو-ایران پای ایران خودروییها را نیز به مشارکت با لوزی نقرهای باز کرد. اگرچه تجربه قبلی آبیهای جاده مخصوص روی پروژه مشترک تندر 90 خیلی جذاب نبود، پیشبینی میشد که عاقبت پروژه جدید هم خیلی سرانجام خوبی نداشته باشد. مدل 2014 این خودرو با لباس سفید برای اولینبار راهی بازار ایران شد و رخت سیاه عزای خود را سه سال بعد با مدل 2017 بر تن کرد و طی همین مدت کوتاه توانست تبدیل به یک خاطره خوب شود.
طراحی رنو کپچر
نگارنده در این قسمت، کلیه هنجارهای روزنامهنگاری را زیر پا میگذارد و عملاً از بحث «عدم جانبداری» و «رعایت انصاف» صرفنظر میکند. اینجا جایی است که باید گفت، رنو کپچر میتواند در لیست 10 نفره زیباترین خودروهای بازار ایران جای بگیرد. لیستی که شاید عجیب باشد ولی آلفارومئو میتو، بامو X1، تویوتا جیتی 86، نیسان قشقایی و چند محصول دیگر که بنا به دلایلی نمیتوان اسم آنها را فاش کرد، در آن حضور دارند.
کپچر از نظر زبان بصری، خودروی بینقصی است. این را به حساب مسائل شخصی نگذارید. این خودرو با هر شاقول، خطکش و اوستایی که شما بگویید، خودرویی زیبا به حساب میآید. دیدید در برخی از تستها میگویند فلان خودرو خطوط محافظهکار دارد؟ البته ما هم نفهمیدیم، خطوط محافظهکار یعنی چه ولی هرچه هست، کپچر خودرویی است که فلسفه سختگیری مشتری روز دنیا را در خودش هضم کرده است. اینکه یک پسر 32 ساله، دختر خانم 19 ساله، جناب آقای دکتر 69 ساله و سرکار خانم مهندس 57 ساله با این خودرو عکس یادگاری میاندازند، بالاخره یک دلیلی دارد. اینکه بگوییم چون خودرویشان است و دوست دارند که عکس بگیرند، درست نیست. اینکه بگوییم به چشم آنها زیبا میآید هم دلیل درستی نیست. شما کنار برج ایفل عکس یادگاری نمیگیرید که آن را معروف کنید. شما این کار را میکنید تا نشان دهید در فرانسه هستید، به تاریخ اهمیت میدهید، با بقیه فرق دارید و صدالبته پولدارید. سلفی با کپچر هم چنین دلایلی دارد. این خودرو خیلی خوشعکس است. وقتی بقیه شما را کنار آن میبینند بیشتر از آنکه فکر کنند، شما آدم ثروتمندی هستید (که البته هستید)، این نکته به نظر میآید که شما باید آدم خاصی باشید. قطعاً در و همسایه به شما میگفتند که با 330 میلیون تومان (قیمت بازار آزاد کپچر در لحظه نگارش این مطلب) چرا تیگو 7 با «اون همه آپشن» و چرا تیوولی «به اون قشنگی» نخریدی؟
کپچر را به خاطر آپشنهایش نباید خرید. البته که آپشنی هم ندارد که بخواهید برایش سر و دست بشکنید. آهنگهای سبک اوپرا را شنیدهاید؟ زمزمه آرام و درگوشی یک متن و ناگهان عربده و جیغ و داد پیاپی و سپس یک فرود شوکهکننده، دوباره اوج گوشخراش و دوباره سایه سنگین سکوت. شاید خیلیها این نوسان هیجانانگیز را دوست داشته باشند ولی از دید بسیاری دیگر همینکه ریتم در تمام مدت آهنگ ثابت باشد، کفایت میکند. چیزی مانند موسیقی هندوها؛ یکدست و روان. کپچر همان موسیقی هندوها است. شاید از آن اغراقهای دوستداشتنی مثل چراغهای برجسته و LED کورکننده نور روز مثل کرهایها نداشته باشد، ولی درعوض وقار و سنگینیاش را نیز در کل پروسه طراحیاش حفظ کرده است. یکدست و روان. اگر هم جایی بخواهد از چهارچوب فرار کند، ترجیح میدهد آن را به روش هوشمندانه ترکیب دو رنگ اجرا کند تا اینکه بار خاص بودن را به گردن سپرها و جلوپنجرههای عجیب و غریب بیاندازد.
مشخصات فنی رنو کپچر
وقتی از یک توربوی درست و حسابی حرف میزنیم، منظورمان دقیقاً یک همچین چیزی است. 120 اسببخار قدرت و 1.2 لیتر حجم پیشرانه، ترکیب سادهای به نظر نمیرسند. ولی رنو این ترکیب را به لطف یک توربوی سبک اما سطح بالا ممکن کرده است. خروجی کپچر الزاماً قویترین در بین رقبایش نیست. حداقل بین کراس اورهای چینی که آنچنان حرفی برای گفتن ندارد. کپچر از ام وی ام X33، لیفان X60، چانگان CS35، هایما S7 و جک S5 ضعیفتر است؛ اما میدانید قشنگی ماجرا چیست؟ کپچر از همه خودروهایی که گفته شد سرعت نهایی بیشتری دارد. در بین رقبای چینیاش هنوز کسی نیست که بتواند رکورد 195 کیلومتر برساعتی این فرانسوی را بشکند.
فارغ از سرعت بیشتر، این خودرو مصرف سوخت کمتری هم دارد و البته از همه رقبا سبکتر است. بالاخره باید یک تفاوتی بین مهندسی اروپا و چین باشد. شاید برخی بگویند که قیاس یکی از بهروزترین خودروهای دنیا با محصولات گمنام چینی، منطقی نیست. بسیار خوب. نظرتان درباره نیسان جوک (اسکای پک) چیست؟ کپچر در این زمینه هم موفق ظاهر شده است. رقیب ژاپنی قدرتی 117 اسببخاری دارد و کپچر همچنان برتری در سرعت نهایی را حفظ کرده است.
میدانید رمز موفقیت رنو کجا بوده؟ هماهنگی بین جعبهدنده و پیشرانه. نیسان جوک میرود برای یک پیشرانه 1.6 لیتری تنفس طبیعی، جعبهدندهای CVT دست و پا میکند. این کار نهایت تنبلی است. وقتی قوای محرکه به زور 117 اسببخار توان دارد که نباید آن را تنها به دلیل مسائل اقتصادی به اسارت جعبهدنده فول اتوماتیک سیویتی درآورد. پس، همین میشود که جوک خودش را بکشد هم به سرعت نهایی 180 کیلومتر برساعت نمیرسد.
آپشن و تجهیزات رنو کپچر
تا حالا شهرک سینمایی غزالی رفتهاید؟ لوکیشن زیبای تهران قدیم را دیدهاید؟ گراند هتل، کافه مولن روژ، سینما تابان و اینها را نگاه کردهاید؟ کپچر یکهمچین چیزی است. نمایی بسیار زیبا، باوقار، پرشکوه که در پشت آن هیچ چیزی نیست. انگار همهچیز فدای ویترین شده است. خُب بله، این خودرو مجهز به کروز کنترل است. حالت ECO دارد و البته ESP. دنده عقب که میروید بوق میزند و دوربینش تصویر رنگی عقب خودرو را نشان میدهد. سیستم صوتیاش هم قابلیت اتصال USB را پشتیبانی میکند و البته پورت AUX هم دارد ولی جایی برای ورود CD نه. ببخشید، پس فرق آپشنهای خودرویی مثل رنو کپچر که این همه برایش روضه خواندیم و زیر پرچمش سینه زدیم با لیفان X50 چیست؟
اینکه گفتیم رنو کپچر با جیب خالی (مضاف بر پُز عالی) وارد میدان شده، دقیقاً به همین خاطر بوده است. سالها پیش قانون نانوشتهای در بین واردکنندههای آماتور مطرح بود که میگفت هر خودرویی میخواهی وارد کن فقط سانروف و دنده اتومات داشته باشد. ایران خودروی بزرگوار کمی دیر به این کمپین پیوست. این خودرو اصلاً سانروف ندارد. حتی سمند هم صندلی برقی دارد، این رنو ندارد. زیبایی خالیخالی که ملاک خرید نشد. البته شرکت میگوید اگر میخواست این خودرو را آپشنهای مدرن عرضه کند، دیگر با این قیمت نمیشد.
تجربه رانندگی با رنو کپچر
اگر بخواهیم لذت رانندگی با رنو کپچر، نیسان جوک و پژو 2008 را امتیازبندی کنیم، پژو با قدرت تمام در صدر قرار میگیرد، کامپکت ژاپنیها با اختلافی اندک در مقام دوم جای میگیرد و رنوی داستان ما به مقام هفتم میرسد! برای قرارگیری پشت فرمان کپچر عجله نکنید. اگر تا حالا آن را نراندهاید، چیزی هم از دست ندادهاید. تندر 90 که سوار شدهاید؟ تقریباً یکچیز در همان مایهها.
خدای ناکرده یک آن فکر نکنید رنوی شما یک شاسی بلند واقعی است و یا زبانم لال قابلیت آفرود دارد. شرکت برای آنکه سواری نرم را به اجرا بگذارد، آنقدر روی تراکم سیستم تعلیق کار کرده که حتی وقتی درون خودرو صندلی را عقب جلو میکنید، باز هم تکان میخورد؛ حال تصور کنید در سرعت بالا بخواهید بپیچید یا اینکه ناگهان جفت پا روی ترمز بکوبید.
اینکه صدای بیرون وارد اتاق نمیشود، ربطی به سیستم تعلیق مکفرسون آن ندارد. صداگیری کپچر استانداردهای اروپایی را پاس کرده. شیشه را پایین بدهید تا بفهمید اوضاع از چه قرار است.
کپچر یک ایراد عجیب هم دارد. شرکت وقتی داشته آن را مونتاژ میکرده با خود گفته چرا از چراغهای گران استفاده کنم؟ همان لامپ سقف داخل اتاق را به جای چراغ اصلی جلو میگذارم. واقعاً چرا اینقدر نور رنو کپچر کم است؟ شما نور بالا هم بزنید باز هم آبی از آن گرم نمیشود.
برگردیم به بحث فنی. یک بار گفتیم، باز هم میگوییم. هرچقدر هم که شرکت خوبی باشید ولی تو را به هر دین و آیینی که دارید لطفاً روی پیشرانههای کمحجم توربو نگذارید. همین میشود که برای یک صفر تا صد ناقابل باید دور موتور را به 4000 rpm رساند. شاید رسیدن دور موتور به مرز Red Line برای خیلیها جذاب باشد ولی برای خودرویی با این ویژگیها عملاً بیمعنی است. تازه اگر خودرو را در حالت ECO بگذارید تعویض روی دور موتور 2000 تا 2500 صورت میگیرد که یک فاجعه تمام عیار در نوع خودش است. اشکال پیشرانههای بلوک کوچک همین است دیگر. چون زور مناسب ندارند شما باید بیشتر گاز بدهید و چون بیشتر گاز میدهید مصرف الکی بالا میرود.
آنها که پیشتر تندر 90 داشتهاند میدانند که دید عقبش چه معضلی است. در برابر دید عقب، دید جلو، دید کنارهها و در کل هرجایی که میخواهید به آن نگاه کنید یک ستون 20 سانتیمتری قرار دارد. رنو نکرده حداقل یکی دو سانتیمتر ارتفاع خودرو را بالاتر ببرد تا حداقل مشتری بخت برگشته که دارد این میزان پول را بابت خرید شبه کراس اور میدهد، نیمچه حس و حال شاسیبلندسواری داشته باشد.
راند نهایی با رنو کپچر
با تمام این موارد رنو کپچر در آغاز فروشش خودروی مناسبی بود، خصوصاً برای افرادی که طالب رانندگی با آن در مسیرهای شهری بودند. ظاهر جذاب، ابعاد کاربردی به همراه مصرف قابل قبول در کنار فرمانپذیری نرم و قیمتی در حدود 110 میلیون تومان خرید آن را توجیه میکرد.
جدول کامل مشخصات فنی و آپشنهای رنو کپچر
اما امروز با قطع شدن واردات خودرو و بازگشت تحریمها، ایران خودرو هم از پس تامین قطعاتش بر نمیآید، ضمن آن که قیمت معدود نسخههای صفر کیلومتر آن طی این مدت بیشتر از 3 برابر شده است.
کاش میشد آنقدر پول داشت که یک رنو کپچر خرید و آن را بهعنوان کلکسیون نگه داشت و یک پژو 2008 خرید و با آن به مسافرت رفت.
*عکاس: بامداد صفائیان
نویسنده : نیما حدادی
منبع : باما