با این همه جنگ و مرگ، سیاهی و تباهی، دنیا هنوز زیباییهایش را دارد. هنوز چیزهایی هست که باعث میشوند نسبت به آینده امیدوارتر باشیم. حداقل کریس رونالدو و لئو مسی را داریم. تام کروز و امیلیا کلارک را داریم. دریاچه بایکال و جزیره سیشل را داریم. بالی و باربادوس را داریم. قله دماوند و آتشفشان فوجی را داریم. تندیس مسیح را در برزیل و مجسمه داوود در ایتالیا را داریم. برج ایفل، هرم جیزه و رنجرور و هزاران چیز دیگر داریم. چی شد؟ رنجرور؟ بله، رنجرور.
” این رنجرور اتوبیوگرافی یک خودروی گذرموقت است. روی همین حساب خیلی نمیتوان درباره بازار این خودرو صحبت کرد. همینکه یک مرد واقعی را در میان پسر بچههایی که کت و شلوار پدرشان را تن کردهاند، میبینیم برایمان بس است. “یکی از دلایل زیبایی این جهان. یکی از وارثان اصالت و ابهت. آمده از نسل اشرافزادهها و نجیبزادهها. یکی از کورسوهای صنعت خودرو که حداقل نمیگذارد با این همه فانتزیهای برقی نسبت به لوکسهای باابهت ناامید شویم. رنجرور آن هم این مدل Autobiography چیزی بیشتر از یک خودرو است؛ ماورای شاسیبلندهای لوکس پوشالی و ماورای دیگر متوهمان پرزرق و برق توخالی. ما و شما امروز با لوکسترین، گرانترین و یکی از قویترین تولیدات کل کارخانه لندرور ملاقات میکنیم.
رنجرور از کجا آمد؟
هیچ میدانستید هنوز خیلیها نمیدانند که Range Rover یک مدل از شرکت Land Rover است؟ شاسیبلندی که آمد نقش جیپ آمریکایی را اینبار برای انگلیسیها ایفا کند.
رنجرور سرگذشت پیچیدهای دارد. چیزی شبیه فیلمهای علمی تخیلی آن هم با انتهای باز. در تیتراژ شروع این فیلم اسامی مختلفی از دستاندرکاران دیده میشود. از لیلاند و جگوار گرفته تا گروه روور و البته خود لندرور. در این میان گاهی هم فورد آمریکا جلوی دوربین آمد و چندباری هم بامو آلمان در قامت تدارکات نقشآفرینی کرد.
انواع و اقسام رنجرور در بازار موجود است که هر کدام هم برای خودشان تیپها و تریمهایی دارند. ایراد کار اینجاست که لندرور آمده و برای هرچیزی یک اسم گذاشته. یعنی یک مدل به اسم رنجرور داریم، یکی به اسم رنجرور Vogue، رنجرور Sport، رنجرور Velar و رنجرور Evoque. هر کدام از این مدلها یک تیپ لوکستر و قدرتمندتر هم به اسم SV Autobiography برای خودشان دارند. این یعنی به طرز مضحکی باید مثلاً یکی از آنها را اینطور صدا کرد Land Rover Range Rover Evoque Autobiography. چه کاری است آخر؟
حالا لازم نیست خیلی خودتان را درگیر این ماجرا کنید. همین را بدانید که خودروی مدنظر ما ویرایش اتوبیوگرافی رنجرور استاندارد موسوم به L405 است. چهارمین نسل از رنجرورهای استاندارد. هنوز هم پیشرانه اصلی این خودرو را جگوار تولید میکند و هنوز هم فورد برای مدلهای دیزلیاش یک پیشرانه 4.4 لیتری کنار میگذارد. این انگلیسی فقط در انگلیس تولید میشود. حتی طراحش هم انگلیسی بوده. جرارد گابریل بعد از طراحی این خودرو به شرکت استونمارتین رفت که البته آنها هم انگلیسی هستند.
طراحی خارجی و داخلی رنجرور اتوبیوگرافی
ما در تستهایمان با خودروهای خوش بر و رویی برخورد داشتهایم. از رنو تلیسمان و سیتروئن C3 گرفته تا فولکسواگن گلف و DS7. از هیوندای النترا و فولکسواگن تیگوان گرفته تا لوتوس الیزه و هیوندای آزرا جدید. یعنی علیالقاعده دیگر چیزی نمانده که بخواهیم هاج و واج نگاهش کنیم. ولی حقیقتاً این رنجرور چیز دیگری است.
در نمای بیرونی این خودرو هیچ چیز اضافی دیده نمیشود. وقتی میگوییم سادگی منظورمان یک همچین چیزی است. ویو ابدی و بدون پرتی. الگوریتم مکعب مستطیل همهجای رنجرور اتوبیوگرافی دیده میشود. خطوط صاف و برشهای عمودی و افقی اشاره واضحی به اقتدار و منش پادشاهی آن دارد. نقش اصلی چراغهای جلوی این خودرو بیش از آنکه نوردهی باشد، تخریب روحیه و تضعیف روان است. دقت کنید چه هماهنگی خیرهکنندهای بین خطوط درون چراغ با هواکشهای زیر آن وجود دارد.
چه کسی بود که میگفت آئودی سلطان بازی با LED است؟ وقت LED نور روز این خودرو روشن میشود تازه میفهمیم سلطان کیست. رنجرور برای اینکه جسارت و روحیه تهاجمی خود را نشان بدهد فقط یک بریدگی کوتاه به داخل گلگیر آن هم برای لامپ راهنما و فلاشر داشته است. در نمای پشتی نیز حرف اصلی را همان چراغها میزنند. فرمی جدید که لندرور پس از قرنها آن را کشف کرد.
از آنجایی که این خودرو یکی از نمادهای فرهنگ انگلستان است و انگلیسیها آخرین قومی بودند که با مُد آشنا شدند، زبان بصری رنجرور اتوبیوگرافی چندان هم مدرن نیست. یعنی میدانید، دلمان میخواست که اضافهکاری بیشتری میکرد. مثلاً یک چیزی که آن را از آن حالت عصا قورت دادهاش بیرون بیاورد. اما لندرور نه هیوندای است و نه کیا. نه از تویوتا الگو میگیرد و نه از لکسوس.
اگر از کنارهها به آن نگاه کنید شاهد یک اتفاق عجیب هستید. در قسمت عقب خودرو هم سقف پایین آمده و هم زیر خودرو بالا رفته. این یک اشکال مهندسی نیست. رنجرور یکی از معدود شاسیبلندهای لوکس است که قابلیتهای آفرود هم دارد. این را بعداً توضیح میدهیم.
این درست است که انگلیسیها ظاهر چندان اسپرتی ندارند ولی درون خانهشان چیزهایی دارند که بقیه ندارند. فلسفهای که خیلی خوب میتوان آن را روی رنجرور اتوبیوگرافی هم دید. لندرور نیامده خاص بودنش را در بیرون خودرو جار بزند. همین که در خودرو را باز میکنید، آن حس متفاوت ثروتمند بودن سراغتان میآیند. اینجا یک چیزهایی میبینیم که قبلاً و در جای دیگری ندیده بودیم.
میدانیم که درون یک خودرو نشستهایم ولی چرا حال هواپیما را داریم؟ بامو سری 7 را فراموش کنید. کابین اتوبیوگرافی جشنواره فناوریهای مدرنی است که قرار نیست جای دیگری به نمایش دربیاید. بعید است تا به حال فرمانی با این دکمههای کنترلی دیده باشید. این روزها دنا هم نمایشگر لمسی دارد پس وجود چنین آپشنی خیلی تعجب ندارد ولی آنچه روی این خودرو تعبیه شده گویی بخشی از خود بدنه است.
خبری از دستهدنده نیست. اتوبیوگرافی به سبک جگوار از یک پیچ انتخابی (Selector) برای انتخاب دنده استفاده میکند. میدانید که لندرور و جگوار با هم شریک تجاری هستند. کاش بقیه خودروسازان یا بهتر بگوییم چینیها یاد بگیرند که منظور از نورپردازی داخل اتاق، این است.
آپشن و تجهیزات رنجرور اتوبیوگرافی
میدانید فولِ ما با فولِ اروپاییها فرق دارد. لوکسِ ما با لوکس آنها فرق دارد. برای ما سانروف یعنی خون در رگ، ولی برای آنها صندلی چرم یعنی مرگ و زندگی. برای ما چراغ زنون و یک مشت LED یعنی لوکس برای آنها تریم چوب طبیعی یعنی اشرافیت. پس با دید یک اروپایی به لیست آپشنهای این خودرو نگاه کنید. البته ما هم سعی میکنیم مهمترینها را بگوییم.
هشدار نقاط کور و سیستم نگهداری در لاین رنجرور فقط یک بوق یا چراغ روی آینه نیست. وقتی با بیاحتیاطی درست در زمانی که یک خودروی دیگر در نقطه کور قرار دارد به سمت آن حرکت میکنید، خودرو از طریق یک شوک به فرمان، شما را در خط نگاه میدارد. ترمز اضطراری در همه خودروهای دیگر اینطور کار میکند که وقتی شما زیاد از حد فشار وارد میکنید، خودش هم یک زور دیگر میزند. ولی در این خودرو بر حسب سرعت بیآنکه شما بدانید یا بخواهید ترمز الکترونیکی وارد مدار میشود. نمایشگر اطلاعات روی شیشه جلو فقط سرعت را نشان نمیدهد. مسیریابی، تشخیص علایم راهنمایی و رانندگی و البته اسامی خیابانها را هم به قابلیتهای آن اضافه کنید. شاید این آپشن در ایران چندان کاربرد ندارد، قابلیت تنظیم برای اتصال تریلر، کاروان یا هرچیز قابل کشیدن دیگر است.
پیشرانه و مشخصات فنی رنجرور اتوبیوگرافی
رفاقت لندرور و جگوار چیزی بیش از یک بده بستان تجاری است. این دو شرکت عملاً در یک اتحاد هستند. اتحادی به اسم JLR (مخفف Jaguar-Land Rover). بنابراین نباید تعجب کنیم که چرا پلتفرمهایشان را به اشتراک میگذارند. دلیل اینکه رنجرور اتوبیوگرافی اینگونه مثل یک کوپه 2 در چابک و جسور است، همین پلتفرمش است. ساختاری که باور نمیکنید اگر بگوییم جگوارهای XF و F-Pace هم روی آن سوار شدهاند. شاسی یکپارچه این خودرو نسبت به نمونه قبلی به طرز باورنکردنی 420 کیلوگرم هم سبکتر از آب درآمده است.
در روزهایی که ریز و درشت شرکتها عجولانه سراغ توربوهای دهان پرکن میروند، لندرور به لطف تجربه بالای جگوار از همان سوپرشارژرهای سخت و ترسناک سنتی استفاده کرده است. مکانیزمی که برایش 518 اسببخار قدرت و 625 نیوتنمتر گشتاور به ارمغان آورده است. حضور یک جعبهدنده فوقالعاده مدرن 8 سرعته دستی که نیرو را به صورت حسابشده به همه چرخها منتقل میکند، خاص بودن رنجرور فوق را تمام کمال کرده است. این ترکیب برای به حرکت درآوردن یک غول 5 متری با 2.3 تن وزن کافی به نظر میرسد.
میگویند مصرف میانگین این خودرو 13 لیتر در هر 100 کیلومتر است ولی احتمالاً نمیدانید که باک آن 103 لیتر گنجایش دارد. آنچه شرکت درباره شتاب صفر تا صد اعلام کرده عدد 5.4 ثانیه است. شرکت این را هم گفته که شتاب ثانویه 80 تا 120 کیلومتر برساعت آن نیز طی 3.4 ثانیه طی میشود. بعید میدانیم کسی بخواهد به سرعت نهایی 210 کیلومتر برساعتی با این خودرو دست پیدا کند.
تجربه رانندگی با رنجرور اتوبیوگرافی
قرار شد که با هم روراست باشیم. پس باید به شما بگوییم که نشد که تمام تواناییهای رنجرور فوق را به نمایش بگذاریم. نشد، یعنی حقیقتاً صاحبش اجازه نداد. خودروهای گذرموقت فارغ از قیمت گزافی که دارند، به دلیل تعهداتی که میبایست بعد از دوره اتمام حضور در کشور از مرزها خارج شوند، حساسیت بالایی ایجاد کردهاند. والا ما هم نمیخواستیم آن را راهی کویر لوت کنیم یا با آن قطار بکشیم یا از برج میلاد بالا ببریم. ما امروز کاری کردیم که هر فرد متشخصی با یک خودروی متشخص میکند؛ رانندگی.
چون قبلاً تجربه رانندگی با مرسدسبنز S کلاس را داشتیم، از استارت بی سر و صدای این خودرو تعجب نکردیم. حتی از اینکه قرار است حالت اولیه تعویض دنده را با یک پیچ انتخاب کنیم هم راحت بودیم. تا اینجا همهچیز قابل پیشبینی بود. اما راستش را بخواهید در لحظه آغاز حرکت است که همهچیز ناگهان کارتونی میشود. انگار دیگر شما نیستید که دارید خودرو را هدایت میکنید. به طرزی ترسناک همهچیز توسط یک روح غیر قابل دیدن کنترل میشود.
همه آپشنهای اتوبیوگرافی را فراموش کنید. این خودرو یک چیزی دارد به اسم Terrain Response که مو بر تن راست میکند. حالا این یعنی چی. ترین ریسپانس میآید توسط صدها سنسور و کامپیوتر 6 حالت رانندگی را تشخیص میدهد. یعنی آن چیزی که این روزها به اسم Eco و Normal و Sport میشناسیم برای این شاسیبلند یک شوخی وقیحانه است. شما قرار نیست به رنجرور بگویید الان میخواهم اسپرت رانندگی کنم. او خودش میآید و بر حسب زمین و زمان و آب و هوا و نحوه گاز دادن و ترمز گرفتن و هزار چیز دیگر تشخیص میدهد که الان وقت چه کاری است.
یک چیز بگوییم نابود شوید. برای این خودرو زمین خیس با زمین نمدار فرق دارد. جاده خاکی با شنهای درشت با جاده خاکی با شنهای ریز فرق دارد. چمن و برف را تشخیص میدهد. گل و لای را تشخیص میدهید. این یعنی هوشمند. این یعنی آفرود. سفت کردن فرمان که نشد حالت رانندگی. ما به عینه دیدیم که ارتفاع خودرو تغییر کرد و میزان انحراف از اطراف هم عوض شد.
حقیقتاً تا امروز تجربه رانندگی با خودروی مجهز به سوپرشارژر را نداشتیم. از نظر تئوری این نوع از فناوری پرخوران بازده کمتری نسبت به توربوشارژر دارد. ولی به طرز محسوسی سرعت پاسخگویی آن بالاتر است. چراکه توربوها برای متراکم کردن هوا از مکنده استفاده میکنند. این یعنی خودرو باید حتماً به یک دور موتور خاصی برسد. ولی در سوپرشارژرها چون مکانیزم از طریق زنجیر و اتصال مکانیکی است از همان ابتدا که پیشرانه روشن میشود، شارژرها وارد مدار میشوند. اینها همه تئوری بود. باید بودید و میدیدید که رنجرور چگونه میخواهد بعد از صد و خردهای متر تخت گاز رفتن بال دربیاورد و پرواز کند. قشنگ معلوم است که زمین برایش کافی نیست و ادامه راه را باید روی آسمان طی کند.
راند نهایی با رنجرور اتوبیوگرافی
چه نظری؟ نه قرار است که این خودرو خرید و فروش شود و نه اساساً میشود که بشود. برادران و خواهران، این لندرور رنجرور اتوبیوگرافی یک خودروی گذرموقت است. اوضاع خودروهای وارداتی که آن طور باشد، بنابراین پیشبینی بازار گذرموقتها هم کار سختی نیست.
یک زمانی بود که «گذرها» برو بیایی داشتند. لامبورگینی میرفت و فراری میآمد. دوج چلنجر میآمد و فورد موستانگ میرفت. حالا خودروهای گذرموقت بگیر و ببند زیادی برای حضور در ایران دارند. روی همین حساب خیلی نمیتوان درباره بازار این خودرو صحبت کرد. همینکه یک مرد واقعی را در میان پسر بچههایی که کت و شلوار پدرشان را تن کردهاند، میبینیم برایمان بس است.
رنجرور حتی در خود انگلستان هم خودرویی نیست که هر روز از خانه بیرون بیاید. میدانید که داریم درباره یک کالای 208 هزار دلاری صحبت میکنیم. جماعت هیوندای توسان 23 هزار دلاریشان را با کراهت بیرون میآورند. شاید هنوز خوب برایتان جا نیفتاده که 208 هزار دلار (قیمت این مدل) یعنی چقدر. یعنی لامبورگینی Urus، یعنی بنتلی بنتایگا هیبریدی، یعنی مکلارن GT، یعنی تسلا Roadster، یعنی استونمارتین DB11 ولانته، یعنی پورشه 911 توربو و یعنی خیلی خودروهای لوکس و اسپرت دیگر. رنجرور اتوبیوگرافی در آنسوی آبها برای خودش ابهتی دارد ولی نهایتش در ایران بهش میگویند اون ماشین گنده سفیده!
*عکاس: بامداد صفائیان