پایش که بیافتد با همه سر شاخ میشود. برایش فرقی نمیکند که چه کسی را روبروی خود میبیند. همه را میکوبد و میشوید و میرود. وقتی میگوییم برایش فرقی نمیکند، یعنی واقعاً فرقی نمیکند. یعنی واقعاً اینقدر اعتماد به نفس دارد که جلوی استونمارتین DBS هم میایستد. حتی شده برای بنتلی کانتیننتال GT هم کُری بخواند. چپ و راست، بامو M6 بیچاره را هم همیشه سوژه میکند. آئودی A8 را که نگویید، خوراک یک وعدهاش است. اینها که هیچ، فکرش را بکنید چقدر رو دارد که با فراری 612 هم رقابت میکند. این کاری است که مرسدسبنز CL کلاس با بقیه انجام میدهد. یکی از عجیبترین کلاسهای مرسدسبنز که بدن ورزیده SL را با لباس شیک S تلفیق کرده است. قرار ملاقات امروز ما با یکی از اعضای همین خانواده گرامی است.
مرسدسبنز CL از کجا آمد؟
خود مرسدس که اصرار دارد CL یک جیتی (Grand Tourer) تجملی است. به قدری که حتی اسمش را از دو حرف ابتدایی Coupé Luxusklasse (به معنی کوپه لوکس) الهام گرفته بود. اولین نسل آن سال 1992 آمد تا پکیجی باشد از غیرممکنها. یک خودروی فوق اشرافی 2 در با یک صندوق بزرگ. این نسل در برخی مدلها از پیشرانه 7.3 لیتری 12 سیلندر Vشکل هم استفاده میکرد. اولین اقدام مرسدس اگر نگوییم شکست بزرگی را تجربه کرد ولی هرگز خودروی پرفروش از آب درنیامد.
نسل دوم با چهرهای نزدیکتر به زبان اصلی شرکت سال 1999 وارد میدان شد. این بار برگ برنده یک پیشرانه 6 لیتری 12 سیلندر Vشکل دو توربو با 1000 نیوتنمتر گشتاور بود. قیمت بالای نسل دوم CL هم به قدری بود که این سوال را پیش میآورد که چرا نباید با این پول S کلاس بخریم؟ سوالی که به راحتی هرچه تمامتر این مدل را نیز از نظر آمار فروش به قعر جدول فروش فرستاد.
اما نسل سوم یا بهتر بگوییم آخرین نسل CL کلاس. محصول جدید با انبوهی از فناوریهای نوظهور مرسدس که تا پیش از آن روی هیچ خودروی دیگری دیده نشده بود، آمد. این خودرو عملاً روی پلتفرم مرسدسبنز S کلاس W221 طراحی و توسعه پیدا کرده بود. شاید تصور میشد که بعد از دو نسل، مرسدسبنز CL در نسل سوم خود به اقبال بلندی دست پیدا کند. ولی باز هم اینطور نشد. یکی از مدلهای این خودرو حتی با سوپراسپرت SLS نیز همقیمت بود. کل آمار فروش این نسل حتی از فروش یک روز فورد F150 هم کمتر بود.
حالا فکر میکنید کل پروژه CL کلاس یک اشتباه تاریخی بوده است؟ فکر میکنید چون آمار فروش این خودرو فاجعه بوده، پس الزاماً خودروی محبوبی هم نبوده است؟ اما اینطور نیست. مرسدس به چیزی که میخواست با CL رسید. این خودرو 22 سال زمان برد تا مرسدس برای تولید اولین S کلاس کوپه خود قانع شود.
بررسی طراحی مرسدسبنز CL500
باید اعتراف کرد که مرسدسبنز CL500 به دلیل کروموزم مشترک خانوادگیشان، چهرهای نزدیک به پسرعموی خود S500 پیدا کرده است. این را میشود از روی حالت چشم و ابرویش هم فهمید. جدی میگوییم. کاسه چراغهای این کوپه سایز بزرگ از اصول طراحی سدان لوکس شرکت بهره میبرد. فریم جلوپنجره تقریباً با همان ابعاد و هندسه است. حتی LED زیر چراغها نیز از همان الگو استفاده میکند.
اگرچه مرسدس با فروتنی تمام اصراری بر استقلال طراحی این دو خودرو نداشته ولی قرار هم نبوده که خون CL را زیر پای S بریزد. در این خودرو تفاوتهای جذابی مانند برشهای روی کاپوت و یک لبه برجسته سرتاسری در کنارهها جلوه فوقالعادهای پیدا کرده است. حرف از کنارهها شد، این را بگوییم که در نمای کناری شباهت بین دو پسرعمو بیش از هر زمان دیگری به چشم میآید.
نمای پشتی CL500 را واقعاً دوست داریم. چیزی که اینجا میبینیم یک ترکیب هیجانانگیز از لوکسگرایی و اسپرتگرایی است. مرسدس اینجا با پا پیش کشیده و با دست پس زده است. هم با المانهای جدیدی مثل اگزوزهای دوبل و دیفیوزر نیمنگاهی به آینده داشته و هم با طراحی نوستالژیک چراغهای دنده عقب دو طرف پلاک، گریزی به گذشته (S کلاس اتاق تانکی) زده است.
کوپه بودن ساختار این خودرو تاثیری عمیقی روی بهبود آیرودینامیک داشته است. بهویژه همان شیب ناگهانی سقف، شیشه عقبی که تند و سریع خود را به صندوقی رو به پایین کشانده است. حالا شما حساب کنید این ترکیب موشکی چه نیروی پایینبرندهای را در سرعتهای بالا روی محور عقب اعمال میکند.
کابین مرسدسبنز CL500 اصلاً شبیه مرسدسبنز نیست. نه اینکه مثلاً شبیه کادیلاک شده باشد، منظورمان این بود که آنچه اینجا میبینیم از پدرش به ارث نرسیده است. هنوز دو نمایشگر دیجیتال برای دیتای پشت فرمان و سیستم اطلاعات-سرگرمی مُد نشده بود که CL از آن استفاده کرد. این تخصص ستاره نقرهفام است که اشرافیت را به فرم خودش تعریف کند.
چرم دستدوز و تریم چوب سابیدهشده ایدهای خطرناکی است که فقط مرسدس از پس انجام آن برمیآید. روی تمام دکمهها و کلیدها یا پوشش مشکی پیانو براق است و یا پوشش کروم مات. الگوی بیضیشکل وسط فرمان همانچیزی است که قالب بزرگتر آن در کنسول اصلی خودرو دیده میشود؛ به این میگویند ریزهکاری.
آپشنها و تجهیزات مرسدسبنز CL500
جلوی خودرویی که صندلیهایش به صورت استاندارد ماساژور دارند حرف از فولآپشن نزنید. جلوی خودرویی که نمایشگر اصلی آن از فناوری Split View (نمایش تصویر مجزا برای راننده و سرنشین!) بهره میبرد، حرف از فولآپشن نزنید.
حتماً شنیدهاید که خودروهای جدید آپشنی دارند به اسم هشدار ماندن بین خط. این سیستم در ظاهر هوشمند، در صورتی که خودرو از لاین خود منحرف شود، با سر و صدا و کولیبازی، راننده را باخبر میکند. اما آنچه در مرسدسبنز CL500 میبینیم یک سیستم هشدار واقعی و پویا است. به این معنی که در صورت انحراف، یک موتور برقی برای بازگشت به مسیر اصلی به راننده کمک میکند. احتمالاً با سیستم هشدار نقطه کور هم آشنایی دارید. سیستمی که اگر وسیلهنقلیهای در محدوده خارج از دید مستقیم راننده و آینهها باشد، به صورت یک چراغ کوچک رنگی به نمایش درمیآورد. اما در این خودرو محل دقیق به نمایش درمیآید.
خودرویی که 12 کیسه هوا داشته باشد به نوعی ضد مرگ است. این را هم بگوییم که خدای ناکرده اگر برخوردی شدیدی داشته باشید فرمان و پدال میشکنند، یعنی واقعاً میشکنند. یعنی خُرد میشوند. این برای آن است که شما به صورت ناخودآگاه روی پدال گاز فشار وارد نکنید و اوضاع از چیزی که هست بدتر نشود. از طرفی دیگر با خرد شدن شفت فرمان دیگر احتمال برخورد سر راننده با آن وجود نخواهد داشت.
دور از این جمع، اگر کسی اهل دخانیات باشد حتی اگر داخل خودرو هم سیگار بکشد به لطف فیلتر AQS تقریباً کسی متوجه آن نمیشد. این ماجرا خوراک قضیه راننده تاکسی و این حرفهاست.
آن روزهایی که سیدی چنجر یک آپشن لاکچری روی خودروهای مدرن بود، این مرسدس یک چنجر 6 خشابه با سیستم صوتی 11 بانده خانمان برانداز روی این خودرو نصب کرده بود.
با پیچ هوشمند کنترلی زیر دست راننده که در بازار به آن موس میگویند، همهچیز خودرو را به شکلی لذتبخش میتوان مدیریت کرد. به یاد لوکسهای کلاسیک درست در همین محل میتوان دکمههای شمارهگیر تلفن همراه را مشاهده کرد. یک فلاشبک استادانه در اوج مدرنتیه.
مشخصات فنی مرسدسبنز CL500
این خودرو تمام چهارچوبها درباره خودروهای کوپه را درهم میشکند. چه کسی فکرش را میکرد که یک کوپه 2 در بتواند به طولی بیش از 5 متر دست پیدا کند. این طول و درازی را تا زمانی که نزدیک خودرو نروید درک نمیکنید. درهای مرسدسبنز CL500 به طرزی نامتعارف بزرگ است، اما طراحی کلی بدنه به قدری دقیق و حسابشده بوده این عدم توازن به چشم نمیآید. البته یادتان باشد در خودروهای کوپه عموماً بزرگتر از نمونههای استاندارد هستند.
اوج مهندسی این خودرو زمانی بیشتر به چشم میآید که میفهمیم در این خودرو خبری از ستون دوم نیست و وزن سقف بین ستون اول و سوم توزیع شده است.
برای چشم پوشی از وزن دو تنی مرسدسبنز CL500 پشتتان به قلب 5.5 لیتری 383 اسببخاری CL500 گرم باشد. پیشرانهای که در دوره اعتبار و اصالت موتورهای حجیم تنفس طبیعی تولید شد نه در ایام فانتزیهای 2 لیتری با شونصد توربوشارژ. این ساختار V8 مثل آب خوردن 530 نیوتنمتر گشتاور را در دور موتوری زیری 3 هزار rpm تولید میکند. کنترل این خروجی از طریق جعبهدندهای 7 سرعته اتوماتیک انجام میشود.
تصور نکنید این یکی از همان لوکسهای دیفرانسیل عقب سنتی است. در حقیقت مرسدسبنز CL500 یکی از اعضای خانواده 4Maticهای مرسدس به حساب میآید، یعنی یک کوپه چهار چرخ متحرک. اینکه سیستم تعلیق این خودرو در محور جلو 4 پیونده است را میگذاریم به حساب مرسدس بودن، آلمانی بودن و لوکس بودن خودرو. اما اینکه سیستم تعلیق محور عقب 5 پیونده باشد دیگر دیوانگی است.
وقتی شما یک ورزشکار تنومند باشید به طور حتم برای روزهای باشگاه و تمرین نیاز به کفشهایی مناسب دارید. ورزشکار شیکپوش امروز ما هم از کفشهای 255.45 میلیمتری 18 اینچی استفاده کرده است. این تایرها برای توقف خودرو طی 6 ثانیه از سرعت 100 کیلومتر برساعت آن هم زیر 40 متر عملکردی درخشان دارند. دست آخر برای آن دسته از دوستانی که برتری یک خودرو را تنها در شتاب صفر تا صد و سرعت نهایی میدانند بگوییم که CL500 این پارامترها را به ترتیب در 5.4 ثانیه و 250 کیلومتر برساعت ثبت کرده است.
تجربه رانندگی با مرسدسبنز CL500
وقتی مرسدسبنز S63 را تست میکردیم، دیگر تهِ جنون این برند سنگین و رنگین را دیدیم. قبلترش هم که با S500 ملاقاتی داشتیم، چشم و دلمان از دیدن دوجین آپشن لوکسترین مدل شرکت سیر شد. اما حقیقتاً هنوز برای رانندگی با CL500 بیتاب هستیم. بیایید این را بگذاریم به حساب خاص بودن و طراحی عجیب و غریب این خودرو.
شروع ماجرا از استارت زدن نیست. ماجرا از جایی شروع میشود که در خودرو را باز میکنید. گویی دروازههای یک کاخ سلطنتی را باز کردهاید، آرام و متین. لوکسبازها خوب میدانند که صدای بسته شدن در یک خودرو چه رابطه مستقیمی با میزان اصالت آن دارد.
پشت فرمان همان حس و حالی را داریم که انتظارش را میکشیدیم؛ نرم، دربرگیرنده و اطمینانبخش. چرا برای شروع عجله کنیم؟ بگذارید کمی با این سوئیت مدرن رابطه برقرار کنیم. نمایشگر دیجیتال پشت فرمان در مقابل مدلهای جدید موجود در بازار کمی عقبمانده به نظر میآید. فرمان مرسدسبنز CL500 زیادی بزرگ است یا زیادی بزرگ به نظر نمیرسد، معلوم نیست. هرچه هست وقتی دست را روی آن میگذارید انگار از جلو نظام ایستادهاید.
با استارت زدن و مثل همیشه یک بوق ملایم که معلوم نیست از کجا به گوش میرسد، بازی را شروع میکنیم. با آزاد کردن ترمز دستی برقی که البته محلی نامتعارف دارد سر و صدای از محور عقب به گوش میرسد. به هر حال هرچه باشد، دیسک ترمزها 2 تن وزن را مدتی بالا نگاه داشته بودند. برای آنهایی که عادت به دستهدنده دارند، انتخاب حالت رانندگی با چیزی مثل در شیشه مربا، کمی غیرعادی است.
حرکت به قدری باصلابت و مستحکم است که گویی یک جرثقیل دارد کل سازه را از جایش بلند میکند و اینور آنور میبرد. با تغییر میزان فشار روی پدال گاز تنها تغییری که حس میکنید فقط چپ و راست رفتن عقربه کیلومترشمار آن است. نه صدایی، نه لرزشی، نه کوبیدنی، هیچی. اصلاً نه خانی آمده و نه خانی رفته است. اگر از این سکوت مرگبار احساس نارضایتی میکنید، پدال را تا انتها فشار دهید تا سمفونی پرطنین به رهبری AMG را بشنوید.
از آنجایی که مرسدس روی این خودرو برنامهای برای اسپرتسازی نداشته، مکانیزم ترمزگیری چندان حرفهای نیست. وزن سنگین خودرو مثل یک پتک سنگین وقتی سرعت بالا دارید و وارد پیچ تند میشوید، از کنارهها فشار میآورد.
اگر با رانندگی سواریهای دو محور آشنا نباشید، عملاً در سرعتهای بالا از پس کنترل آن برنمیآیید. گشتاور در این تیپ خودروها مثل اینرسی است یعنی وقتی در مسیر مستقیم هستید، تمایل به حرکت در این مسیر است. ولی وقتی ناگهان تغییر مسیر بدهید، دو دیفرانسیل میل خود را به مسیر جدید تغییر میدهند.
چیزی که در این خودرو حسابی ما را سر شوق آورد نه قدرت پیشرانهاش بود و نه انتقال قدرت منحصربهفردش، فنربندی چندلایه CL500 طوری است که احسال میکنید شما داخل یک خودروی نرم و راحت نشستهاید و صحنههای اطراف مثل یک ویدیو فقط میآیند و میروند. داریم درباره یک سیستم الکتروهیدروپنوماتیکی صحبت میکنیم. فارسیاش یعنی سیستم تعلیق برقی-بادی-روغنی.
مرسدسبنز CL500 برای افرادی که چیزی خاصتر از خاص میخواهند، گزینه خوبی است. این یعنی یک چیزی S کلاستر از S کلاس.
عکاس: بامداد صفائیان
نویسنده : نیما حدادی
منبع : باما