برای سومین هفته متوالی گردهمایی های داغ خودروهای خاص، عشق ماشینهای بسیاری را به جوش و خروش وادار کرد. با آرام گرفتن وضعیت همهگیری کرونا، امسال فدراسیون اتومبیلرانی در پیست آزادی دارندگان خودروهای خاص را گرد هم آورد. گردهمایی مرسدسبنز، گردهمایی بامو، جشن تولد پیکان (ابتدای جاده ساوه) و جمعه اخیر دو گردهمایی فولکسواگن و کلیه خودروهای کلاسیک نتیجه فعالیتهای جذاب کمیته کلاسیک تنها در ماه اردیبهشت بود.
”حضور هزاران نفر از زن و مرد و کودک و مسن نشان میداد که مردم ایران «اتول» ها را دوست دارند. خودرو فراتر از یک کالا، در فرهنگ و قلب ما جا دارد و بعضا بدل به عضوی از خانواده میشود.“ساعت شروع گردهمایی ساعت 3:30 بعد از ظهر بود، اما برای همه ما مشخص بود که پیش از شلوغ شدن صف پارکینگ و فروش بلیط باید حضور پیدا میکردیم. با اینکه زودتر حضور یافتیم همه چیز برای چند ساعت غوطهور شدن میان کروم و بوی پولیش تازه حاضر بود.
هنگامی که به پارکینگ شرکتکنندگان پیست رسیدیم، کوروت نسل سه سفید رنگی که با خودروبر آمده بود، غرغر کنان روی زمین میآمد و فولکسهای رنگ و وارنگ که از ایرانمال راه افتاده بودند داشتند وارد میشدند. از همان ابتدا رویارویی آمریکاییها و آلمانیها خون همه را به جوش آورد، W201 و کادیلاکی که با سر صدای اگزوزشان خودنمایی میکردند، به همه ما خاطر نشان کردند جای درستی را برای گذراندن جمعه انتخاب کردیم.
بعد از ورود به پیست دسته گلهای براق و کمیابی خودنمایی می کردند، بدون دیدنشان جایز نبود حتی یک قدم به پیش برداریم. W121 آن هم در دو رنگ! یک جواهر نقرهای هم علاوه بر W121 سبزی که برای همایش مرسدس قدم رنجه کرده بود، در جمع عزیزان حضور پیدا کرده بود. دوج چارجر 68 بینقص، کامارو RS نسل اول با رنگی دلبرانه، دو 911 کلاسیک (که یکی از آنها تارگا بود)، ماستنگهای نسل یک، مرسدس 220 کوپه و عزیزان دیگری که دیدن روزمره آنها غیرممکن است، در فضایی زنجیر کشیده شده حضور داشتند. دیدن پشتزنجیریها آنقدر ارزش داشت که تا اینجا هر تلاشی برای آمدن کرده بودید، پاسخش را هم میگرفتید.
اگر میتوانستید از این بخش دل بکنید، به دو راهی آلمان یا آمریکا میرسیدید، سمت چپ راهی بود که به جیپها و بلیزرها ختم میشد. در میان این راه کشتیهای شورولت کناره گرفته بودند، از نوا تا کاپریس و ایمپالا هایی که انتظار میرفت شروع به بالا و پایین پریدن کنند. سپس میرسیدید به کاماروها و شولهایی که در کمال بیاعصابی منتظر تمام شدن این همه شلوغی بود تا کمی لاستیک دود کند. نسخههای رنگارنگ از فورد ماستنگ مک وان هم حاضر بودند، که دیدن هرکدامشان موهبتی است که روزها باید انتظارش را کشید. بیوکهای بینظیر (حتی ریویرا) و دوجها و پلیموتهایی چندین متری که هرکدام از آنها که روشن میشدند صدایی دلگرمکننده از سالهای قبل از بحران سوخت بهت گوشزد میکرد: غصه نخور، درست میشه!
پس از گذر کردن از سالونها نوبت جیپها میشد که در یکی دو نمونه از رنهگیدها با دقت غیرقابل وصفی بازسازی و نگهداری شده بودند. یکی از جیپها هنگام بالا رفتن از برادرش دستگیر شده بود و تا آخر همایش همان بالا ماند. در انتهای مسیر دو شورولت C10 شما را به وادی بلیزرها راهنمایی میکردند. که روبروی اوپلها شرق پیست را قرق کرده بودند.
پس از گذر کردن از آسمانخراشهای شورولت، بلیزرها و کاستومهای قد بلند، نوبت به ژاپنیهای قد بلند میرسید. سه دستگاه پاترول سوپر سافاری راه را بسته بودند و به نیکی مشغول قلدربازی بودند و صدای کاتآف موتورشان برای دقیقهای باعث هجوم آوردن عاشقان بوی بنزین شد. در ادامه راه پتفایندرها به صف بودند و تعداد انگشتشماری تویوتا لندکروزر منتظر بودند تا به محض تمام شدن همایش دل به جاده بزنند و دمار از روزگار تپهها و سراشیبیها درآورند.
چند قدم جلوتر که میآمدید نوبت به انگلیسیهای کوچک و بزرگ میرسید. ابتدا رنجرورهای تاریخی، از دیفندر نسل یک گرفته تا رنجرور 101FC که هنوز هم حال و هوای خط مقدم داشت، سپس مینیهای نقلی که پیر و جوان را به وجد می آوردند و تریومف TR6 ها که تعدادشان کم هم نبود و یکی دو دستگاه امجی بی. اما سمت راست همین مسیر فرانسویها برای انگلیسیها خط و نشان میکشیدند، گویا مدالی برای تولید کردن کوچکترین خودرو در نظر گرفتهاند. رنو 5 های رنگ و وارنگی که سادگی طراحی آنها باعث میشد ناخودآگاه به روزگاران ساده 40 50 سال پیش پرواز کنید. همشهریهای خاطرهانگیز رنو ها یعنی سیتروئنهای مهاری و ژیان هم افتخار حضور داده بودند و با تایرهایی به پهنای لاستیک موتورسیکلت یادآور میشدند که: زیاد سخت نگیر! 205 های پژو کمی جلوتر از روزگار پیشتازی پژو میگفتند و در نهایت هم پژوهای 404 که اصالت طراحی آنها در نسلهای بعد پژو نیز به چشم میخورد آرام گرفته بودند.
انتهای مسیر را اگر دوباره به سمت چپ میرفتید ژاپنیها صف کشیده بودند تا تحسین شوند، در غربیترین بخش ژاپن (!) یک دستگاه سیویک نسل یک حجت را برایتان تمام میکرد و با پیش رفتن سلیکا، گالانت، سیویکهای دو در و کرولاها برای هم دندان تیز میکردند. اگر هم اتفاقی به خودرویی با کاپوت باز برمیخوردید چشمتان به چند حلزون فلزی عظیمالجثه نیز روشن میشد.
بین ژاپن و آمریکا خاطرات تمام ایرانیها قرار داشت، پیکانهایی بینظیر که انگار به تازگی ایران ناسیونال پلاک عبور موقت را رویشان چسبانده بود. رنگهای نو، تزیینات کامل، صدای آهنگهای قدیمی، آماده پیچ و خم چالوس! از پیکان کار و دولوکس و وانت همگی بینقص و مختص زنده کردن خاطرات!
در غربیترین بخش پیست هم آلمان کوچکی ایجاد شده بود، مرسدسها، باموها و فولکسواگنها گرد هم آمده بودند. باواریاییها مشغول شیطنت و تولید صداهای گوشنواز بودند، چند E12 تا E21 ها و E30 های پرسروصدا که هفته پیش هم تجدید دیدار کرده بوند. گل سرسبد باواریاییهای مقیم تهران بامو 2000CS هم با ناز گوشهای نشسته بود. این هفته متاسفانه خانواده باواریا و اشتوتگارتیها به اندازه گردهماییهای اوایل اردیبهشت دور هم جمع نبودند. اما جای ناراحتی نداشت، بیتلها به خط بودند تا هرچه در دل داشتید را فراموش کنید. رنگارنگ و دلنشین، روباز و با سقف تخم مرغ مانند، همگی با چشمانی ساده و مهربان هر دلگرفتهای را دلداری میدادند. در مسیر بیرونی مرسدسهای با مقررات و اطو کشیده حضور داشتند، کوچک و بزرگ دلبری میکردند و یادآور میشدند که تور گردهمایی خودروهای کلاسیک رو به اتمام است.
در نهایت روز شلوغ و پرشوری بود که به زحمت بسیاری از عزیزان میسر شده بود. جای خیلیها از جمله بسیاری از کادیلاکها و تویوتاهای کلاسیک خالی بود و به نظر میرسید برخی از خودروهای سروپا که هنوز هم به طور روزمره از آنها استفاده میشود و در خیابان هم شانس دیدنشان زیاد است، خیلی توجیهی برای حضورآن هم به این پررنگی را نداشتند.
اما حضور هزاران نفر از زن و مرد و کودک و مسن نشان میداد که مردم ایران «اتول» ها را دوست دارند. خودرو فراتر از یک کالا، در فرهنگ و قلب ما جا دارد و بعضا بدل به عضوی از خانواده میشود. امیدواریم به زودی خودروهایی داشته باشیم که آیندگان هم بتوانند با آنها همایشی ترتیب دهند.
عکاس: عرفان اسلامپناه
نویسنده : سیاوش رضایی
منبع : باما