قرار نبود اینطوری شود؛ یعنی کسی فکرش را هم نمیکرد که یکهو همهچیز به هم بریزد. روی کاغذ اوضاع خوب پیش میرفت ولی در عمل ناگهان کار خراب شد. رویای شیرین متفاوت بودن، در کمترین زمان ممکن به کابوسی فاجعهبار رسید. آخر مرسدس کجا و نیسان کجا؟ اصرار شدید شرکت برای اینکه بگوید ما هم پیکاپ داریم، نتیجهای تاسفبار به همراه داشت؛ یعنی کسی نبود بگوید چرا تا به حال بامو سراغ پیکاپها نرفته؟ چرا آئودی سراغ پیکاپها نرفته؟ چرا پورشه نرفته؟ چرا بنز باید چنین ریسکی کند؟ ریسک نه، شما بگو جنایت.
مرسدسبنز X کلاس مصداق بارز «داداش داری اشتباه میزنی» است.
مرسدسبنز X کلاس از کجا آمد و به کجا رفت؟
اواخر فروردین سال 89 خودمان بود که خبر آغاز همکاری استراتژیک دایملر و رنو-نیسان منتشر شد. بر اساس این همکاری، آلمانها و فرانسویها و ژاپنیها اعلام کردند که سرمایهگذاری آنها طی 5 سال به 2 میلیارد یورو خواهد رسید. بلافاصله بعد از اعلام این خبر، دایملر و رنو کار روی محصولات مشترک مانند اسمارت فورتو و رنو توئیزی را آغاز کردند. از آن سوی نیسان نیز با مرسدسبنز به توافق رسید تا از مهندسی طرف آلمانی روی محصولات لوکس برند اینفینیتی (زیرمجموعه نیسان) استفاده شود. تا اینجای کار همهچیز در چهارچوب انتقال فناوری و نهایتاً تولید مشترک پیشرانه جلو میرفت.
سال 2015 احتمالاً در یکی از دورهمیهای باصفایی که به میزبانی نیسان در توکیو برگزار شده بود، شرکای ژاپنی، آلمانی و فرانسوی داشتند با هم گل میگفتند و گل میشنفتند که یک ایده عجیب شکل گرفت. گویا در این مراسم نیسان به بنز میگوید تجربه وانت ساختن از من، کارخانه از رنو، مهندسی و لوکسبازی هم از تو. پروژه خیلی جدی گرفته میشود. اواخر سال بعد مرسدسبنز واقعاً برای اولینبار در تاریخ خود یک پیکاپ لوکس میسازد. در ابتدا نسخه کانسپت آن به نمایش درمیآید. همهچیز سریع پیش میرود. تولید نسخه نهایی سال 2017 در کارخانه رنو و نیسان در اسپانیا آغاز میشود و X-Class در آفریقا رونمایی و همان سال راهی بازار میشود. سرمایهگذاری سنگین مرسدس با چند اشتباه محاسباتی، پایانی خونبار پیدا کرد.
اصرار و اصرار برای تولید یک وانت و بیتوجه به هشدارهای کارشناسان و سهامداران و فقط برای اینکه جنسش جور باشد و ویترینش تکمیل، در نهایت گردن X کلاس را به تیغ گیوتین سپرد. آمار تاسفبار فروش این خودرو از آبان 96 تا اردیبهشت 99 کاری کرد که این جوان ناکام با عمری دقیقاً دو سال و نیمه به کار خود پایان دهد و برف سال 2020 را نبیند.
بنزباز نیستید اگر اسم دکتر دیتر زیچ را نشنیده باشید. مدیرعامل معروف و کاریزماتیک شرکت که با آن چهره بشاش و آن سبیل معروف بعد از 13 سال حضور در بالاترین جایگاههای مدیریتی شرکت، از دایملر و بنز جدا شد. یک تئوری توطئه مطرح است که میگوید خداحافظی آقای دکتر بیارتباط به شکست X کلاس نبود. دیتر زیچ در روز رونمایی این خودرو بیش از هر محصول دیگری از آن تعریف کرد. برخلاف یک سنت قدیمی که مدیران مرسدسبنز کاری به رقبای دیگر ندارند، زیچ برای اولینبار (و دیدیم که آخرین بار) از عبارت «اولین پیکاپِ لوکسِ عالی دنیا» استفاده کرد. این ادبیات سهام دایملر را در آستانه عرضه محصول جدید افزایش داد ولی بعد از اعلام توقف تولید X کلاس، ارزش سهام سقوطی برقآسا داشت.
بررسی طراحی مرسدسبنز X کلاس
احتمالاً فاجعه از اینجا آغاز شده است. مرسدس با خودش چه فکری میکرد که X کلاس را تا این اندازه خنثی ساخت؟ این خودرو ماحصل همان تفکری است که C کلاس را شبیه E کلاس و E کلاس را شبیه S کلاس میساخت. انگار طراح این محصول با خودش گفته، خُب چطور میشود سادهترین و معمولیترین و بیروحترین پیکاپ تاریخ را بسازم. آه فهمیدم. پس فولدر چراغهای تکراری را از دسکتاپش باز کرد و آن را روی نمای جلویی چسباند. آدم احساس میکند یک مکانیک خوشذوق E کلاس مدل 2017 را برده درون گاراژش و آن را تبدیل به وانت کرده است. البته جای تعجبی هم ندارد. وقتی از آلمان پیغامپسغام عاشقانه برای رفقای ژاپنی و فرانسوی ارسال کنی، همین میشود.
حالا شما الان دارید نسخه کاستوم با کیت آفرود از مرسدسبنز X250d را میبینید. مدلی که البته زمین تا آسمان با ویرایش استاندارد تفاوت دارد. در این مدل گلگیرهای برجسته پرچشده، سیستم تعلیق بالا آمده، رکابهای آفرودی، چراغهای LED سقفی و برخی از المانهای جذاب آیرودینامیکی نیز مشاهده میشود. کمتر کسی میداند که دستگیرههای X کلاس عیناً روی نیسان ناوارا هم نصب شده است. تجهیزات آفرود اگرچه جزء ملزومات استاندارد به حساب نمیآیند ولی الحق که سازنده دقیق و حسابشده روی آن کار کرده است.
ولی خداوکیلی هرچقدر که میخواهیم با مرسدسبنز X کلاس کنار بیاییم باز هم نمیشود. واقعاً این چه وضع طراحی چراغهای عقب است؟ چرا طراح بزرگوار سر این محصول بیحوصله بوده؟ همهچیز سرسری. همهچیز سمبلکاری. همهچیز بیربط.
صحنههای خشن آزار و اذیت مغز بیننده در داخل کابین هم ادامه پیدا میکند. جایی که یکی از نامفهومترین طراحی داخلیهای شش قرن اخیر را میبینیم. حالا ما گفتیم دریچه هوا عنصر اصلی طراحی کابین است ولی دیگر نه این ماسماسک فانتزی. در بخش داشبورد به حال و هوای دهه 90 خودروسازان کرهای برگشتهایم. فضا بین پنل مربوط به سیستم صوتی از یک سو و پنل تهویه مطبوع از سوی دیگر، راحت دو وجبی میشود.
والا اغراق نیست اگر بگوییم دستهدنده بنز 230 کپل از مرسدسبنز X250d زیباتر است. اگر آن ماوس و دکمههای مدرن نبود که هیچکس باور نمیکرد این خودرو امروزی است.
بررسی آپشنها و تجهیزات مرسدسبنز X کلاس
مرسدسبنز X کلاس فارغ از مدلهای انتخابی پیشرانه، در سه تیپ به دست مشتریان میرسد. در مدل پایه یعنی Pure آنقدر این خودرو لخت و بیآپشن است که سخت میتوانید بفهمید واقعاً با یک بنز طرف هستید. همینکه روی آن رینگ 17 اینچی فولادی نصب کردهاند باید خدایمان را هم شکر کنیم. چراکه در این مدل حتی چراغهای اصلی هم هالوژنی هستند.
تریم میانی با نام Progressive سپر همرنگ بدنه دارد و جلوپنجره کرومرنگ و رینگهای 17 اینچی آلومینیومی. نسخه مثلاً فول X کلاس Power نام دارد و ویژگی اصلیاش رینگ 18 اینچی و چراغ LED و باربند اسپرت است. در این خودرو غیر از تجهیزات اضافی آفرود چیز دندانگیر دیگری نمیبینیم.
نمیخواهیم اینقدر بدبین باشیم ولی چرا شرکتی که خودش مبدع سیستم یکپارچه نمایشگر هوشمند لمسی روی کنسول جلوست، از عقربههای مکانیکی برای قسمت پشت فرمان استفاده کرده است؟
یک نمایشگر 7 اینچی تمام هنر مشتریمداری مرسدسبنز X250d است. البته آن پایینها دکمههای مربوط به نوع انتقال قدرت و اتصال تریلر هم دیده میشود. آنچه ما امروز دیدیم سیستم کنترل فشار باد تایر TPMS، تهویه مطبوع دو حالته، خروجی 120 ولت، فرمان با دکمههای کنترلی، گرمکن صندلی، کروز کنترل، دوربین عقب، GPS، ست کامل ایربگ، ESP، هشدار خروج از خط، کنترل حرکت در سربالایی و سرپایینی، تشخیص علائم جادهای، ترمز اضطراری خودکار، کنترل کشش و سنسور جلو را به صورت استاندارد داشت.
چه انفجاری میشد اگر با تمام این قضایا، مرسدسبنز X کلاس در تست تصادف 5 ستاره هم کسب نمیکرد.
بررسی مشخصات فنی مرسدسبنز X کلاس
فرض کنید فامیلی که دوست ندارید صد سال سیاه هم اسمش را بشنوید، شما را به تولد فرزند دلبندش دعوت میکند. تازه غذا هم خورش کرفس است. حالا مرسدسبنز X کلاس با آن طراحیاش که اصلاً هیچجوره هضم نمیشد را در نظر بگیرید، تازه موتورش هم دیزلی باشد. شاید این نوع پیشرانه برای اروپاییها دوستداشتنی باشد ولی این را هم باید اعتراف کنیم که بر اساس یک باور سنتی، خودروهای گازوئیلی برای ما مترادف خاور یا کمپرسی بنز هستند.
درباره یک قلب 2.3 لیتری 188 اسببخاری صحبت میکنیم که 450 نیوتنمتر هم گشتاور دارد. همان بلوک جنجالی M9T که نیسان روی ناوارا، NV400، اوپل روی Movano و رنوی روی Alaskan نصب کرده بود. مرسدسبنز X250d یک جعبهدنده 6 اتوماتیک با سیستم انتقال قدرت AWD دارد.
حالا همه اینها را گفتیم. قرار نیست کسی را در قبر آن یکی بگذارند. مرسدسبنز در زمینه ساختارهای آفرود اشراف کامل دارد. در این مورد شک نداریم. میدانیم که فرقی ندارد قوای محرکه بنزینی باشد یا دیزلی، برقی باشد یا هیبریدی به هر حال هرچه هست حتی یک rpm نیز هدر نمیرود. خیلیها میگویند مرسدس با این پروژه قصد داشته نسخههای آیندهنگر GLS را توسعه بدهد.
برای یک پیکاپ 2226 کیلوگرمی ثبت مصرف سوخت 7.5 لیتری رکوردی درخشان است. کمتر پیش میآید محصولی در این کلاس آن هم با پیشرانه دیزلی بتواند صفر تا صد را در 11 ثانیه بپیماید و سپس به سرعت نهایی 175 کیلومتر برساعتی برسد. قیافهاش را فراموش کنید. این وانتبار لوکس 5.3 متری با آن قد بلند 1.9 متری فضایی معادل 1024 لیتر (شما بگو یک گیگ!) را در قسمت بار خود فراهم کرده است.
تجربه رانندگی با مرسدسبنز X کلاس
همیشه قبل از رانندگی با یک خودرو حس و حالمان را با شما به اشتراک میگذاشتیم ولی اینبار اجازه بدهید حال و هوای بعد از رانندگی را برایتان تشریح کنیم. شاید اسمش یک اعتراف باشد شاید هم یک جور شوکه شدن. ولی همه آنچه درباره مرسدسبنز X کلاس گفتیم قبول ولی راندنش واقعاً خیلی متفاوت بود. نه آنقدر که بگوییم بابت تمام حرفهایمان عقبنشینی میکنیم ولی حداقل شجاعانه میگوییم که بیشتر از آنچه تصور میکردیم، عملکرد میدانیاش جذاب بود؛ یعنی قشنگ میشد فهمید که اگر کمی روی آن مایه بیشتری گذاشته میشد، شاید سرنوشت آن بهگونهای دیگر رقم میخورد.
پیش از این با لکسوس LX570 تجربه یک شاسیبلندِ لوکس، با بنتلی کانتیننتال GT تجربه یک فوق لوکسِ اسپرت، با لامبورگینی هوراکان تجربه یک فوق اسپرتِ لوکس، با بامو i8 تجربه یک کوپه هیبریدیِ لوکس و غیره را داشتیم. خلاصه تقریباً در هر کلاسی برای یک بار هم که شده با ویرایشی لوکس آن سر و کله زدهایم. ولی تا حالا پیش نیامده بود که در کلاس پیکاپهای آفرود، با ویژگیهای لوکسگرایانه روبرو بشویم؛ یعنی شما اگر الان اپل داشته باشید و بگویید هی سیری، برایم یک چنین چیزی بیار، گوشی هنگ میکند.
رفتار متمدن مرسدسبنز X250d در مواجهه با مسیرهای ناهموار مثل صخرهنوردی با لباس نوازندگان پیانو بود. خیلی نرم و آرام و بدون استرس. در حالی که نصف عشق حال آفرود به همین ماجراهای فورویل بازی و شیبزنی و اینهاست، مرسدس فوق وقتی به یک بلندی میرسد همان اول قورباغهاش را قورت میدهد. حالا فکر نکنید داریم کمکم عاشقش میشویم. اصلاً و ابداً. ولی گفتیم که بهتر از آن چیزی بود که نشان میداد.
جعبهدنده هنوز حال و هوای مدلهای لوکس خیابانی را دارد که به درد این فضا نمیخورد. شاسی کمی در مسیرهایی که ناهمواری جانبی دارد، دچار اعوجاج میشود. تنش فرمان تا حدودی غیرقابل کنترل است و زیادی هوشمند بودن اکسلها هم برای چنین خودرویی عذابآور است.
این اولینباری نیست که یک خودروساز از مسیر متعارف خود به سمت پیکاپها متمایل میشود. پیش از این فولکس واگن با Amarok چنین تصمیم گرفته بود. بعد از آن هم هیوندای با سانتاکروز به این دنیا ورود کرده بود. اینکه مرسدس گام اول را نسنجیده برداشت شکی نیست ولی دستکم نباید اینقدر زود جا میزد. اولینباری که پورشه خواست SUV بسازد زیر انبوهی از انتقادها قرار گرفت. ولی کاین آمد و خیلی هم موفق شد. بعدها آلفارومئو Stelvio را ساخت. مازراتی Levante را ساخت. لامبورگینی Urus را ساخت. جگوار F-Pace را ساخت و حالا هم قرار است فراری اولین شاسیبلند خود را بسازد و در آینده هم مطمئن هستیم که بوگاتی و خیلی از شرکتهای دیگر چنین کاری خواهند کرد.
عکاسان: بامداد صفائیان - عرفان اسلامپناه
نویسنده : نیما حدادی
منبع : باما